عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خرید و فروش سیم کارت رندباز و آدرس rondbazzz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

جنگ جهانی دوم؛ تلخ‌ترین فاجعه‌ی تاریخ

 

70 میلیون کشته! عدد کمی نیست، یعنی کل جمعیت ایران از بچه تا پیرزن و پیرمرد،این حاصل جنگ جهانی دومه، بهتره بگیم تلخ‌ترین فاجعه‌ی تاریخ،جنگی که فرهنگ،  معماری،  زندگی یک نسل از مردم چند کشور رو نابود کرد، فاجعه‌ای که بخاطر دعوای چند سیاستمدار افرادی همدیگرو کشتند که تا به حال همو ندیده بودن و هیچ کینه‌ای نسبت به هم نداشتن. توی جنگ هیچ زیبایی وجود نداره اما بعدش فیلم سازها و نویسندها  جنگ رو با دید هنری خودشون صحنه سازی میکنن و میشه گفتن تنها وجه مثبت جنگ همین فیلم‌ها و کتاباست .

خب باید بگم شما تنها کسانی نیستین که خودتون رو توی اون حال و هوا متصور شدین... فیلمسازها و کارگردان‌ها فیلم ساختن در مورد جنگ جهانی دوم رو از خیلی وقت پیش شروع کردن. ما هم همین‌طور! البته فیلم که نه؛ ولی اتاق فرار چرا! حس این‌که اسیر جنگی باشیم رو شاید فقط توی اتاق فرار Behind The Bars بشه لمس کرد. فرار کردن از یه زندان نمور توی یه کشور غریب، درحالی که هیچ چیزی از گذشته‌ی هم سلولیات نمیدونی هیجانیه که کمتر جایی توی ایران بشه بهش دست پیدا کرد؛ ولی ما توی این اتاق فرار کاملا این احساس جدید و خاص رو بهتون انتقال میدیم.

همون‌طور که گفتم فیلم‌های خیلی خیلی زیادی درمورد جنگ جهانی ساخته شدن که انتخاب بهترینشون قطعاً غیرممکنه! ولی توی این مقاله میخوایم چندا از بهترین‌ها رو بهتون معرفی کنیم؛ اگه حس میکنین جای فیلمی توی این لیست خالیه توی نظرات باهامون درمیون بذارین!

 

نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan)

      یکی از به یاد ماندنی‌ترین فیلم‌های ساخته شده درمورد جنگ جهانی، با بازی فوق‌العاده تام هنکس و مت دمون و کارگردانی استیون اسپیلبرگ؛ نجات سرباز رایان داستان نجات دادن یه سربازه... سه برادر بزرگترِ جیمز رایان (مت دمون) توی جنگ کشته شدن و خبر مرگ هر سه برادر در یک روز به دست مادرشون رسیده... انسانیت فرماندهان جنگی اجازه نمیده که خانواده رایان مرگ آخرین بچشون رو هم ببینن؛ پس کاپیتان میلر (تام هنکس) یه تیم شش نفره رو برمی‌داره و در نرماندی فرانسه به دنبال جیمز فرانسیس رایان می‌گرده...

 

پیانیست (The Pianist)

      یک شاهکار هنری که آدرین برودی، بازیگر نقش اصلی، به خاطر این فیلم جایزه اسکار رو در سن 29 سالگی برد و تبدیل به جوان‌ترین برنده اسکار بهترین بازیگر مرد شد. رومن پولانسکی هم برای این فیلم اسکار بهترین کارگردان رو برنده شد.

آدرین برودی در این فیلم نقش ولادیسلاو اشپیلمن رو بازی می‌کنه؛ یک پیانیست ماهر یهودی که برای رادیوی ملی لهستان پیانو می‌نوازه... جنگ جهانی دوم آغاز شده، ولی خانواده اشپیلمن هنوز در امنیت هستند؛ تا اینکه یک روز که اشپیلمن مشغول نواختن پیانو در رادیو لهستان بوده ناگهان زمین به لرزه درمیاد و صداهای مهیبی به گوش می‌رسن.. ارتش نازی به لهستان حمله کرده!

ولادیسلاو با عجله پیش خانواده‌ش برمیگرده، ولی اوضاع هر لحظه بدتر میشه... ولادیسلاو به‌خاطر نفرت ارتش نازی‌ها از یهودی‌ها به مدت پنج سال یه زندگی بدتر از مرگ رو تجربه می‌کنه؛ شاید تنها چیزی که ولادیسلاو اشپیلمن رو زنده نگه می‌داره عشقش به موسیقی و عطشش برای دوباره نواختن پیانو باشه...

 

حرامزاده‌های بی‌شرف (Inglorious Bastards)

            اگر فقط یکی از فیلم‌های کوئنتین تارنتینو رو دیده باشید می‌دونین که فیلم‌های این کارگردان با هر فیلم دیگه‌ای که تا به حال دیدین فرق می‌کنه... روایت آقای تارنتینو از جنگ جهانی دوم هم دقیقا همین‌طوره... هرچند این فیلم با موضوع جنگ جهانیه؛ ولی روایات تخیلی هستن و سیر اتفاقات هم اصلا بر اساس واقعیت نیست... ولی فیلم‌نامه خاص، کارگردانی عالی و بازی فوق‌العاده کریستف والتز که به‌خاطرش برنده اسکار هم شد باعث شدن این فیلم به یکی از به یاد موندنی‌ترین فیلم‌های با موضوع جنگ جهانی تبدیل بشه.

      این فیلم از چند قسمت مجزا ساخته شده که در نهایت همه به هم ربط پیدا می‌کنند؛ ورود کلنل هانس لاندا (کریستف والتز) تقریبا همزمان با شروع فیلمه... یه کلنل سنگ‌دل و بسیار باهوش و تیز که لقب شکارچی یهودی‌ها رو بین مردم و سربازها پیدا کرده. کلنل لاندا به خونه یه مرد روستایی نشین فرانسوی میره، مردی که چند یهودی رو زیر خونه‌ش قایم کرده. البته که هانس متوجه این قضیه میشه و دستور شلیک به این خانواده یهودی بخت برگشته رو میده؛ از کل خانواده فقط دخترشون "شوشانا" زنده میمونه که خیلی سریع فرار میکنه و دور میشه.

      قسمت دوم فیلم با برد پیت در نقش آلدو شروع میشه. یه فرمانده آمریکایی وحشی که عاشق از بین بردن سربازهای نازیه، چون معتقده اونا هیچ رحم و مروتی ندارن و باید کشته بشن! (اوخی!! خود آلدو چه مهربونه!) اینکه چطور آلدو به شوشانا و هانس لاندا میرسه روایتی است مفصل، که براتون اسپویلش نمیکنم...! برید فیلمو ببینید!!

 

لیست شیندلر (Schindler’s List)

            این فیلمِ تلخ و تاثیرگذار روایت‌گر فاجعه‌ی هولوکاست هست. فهرست شیندلر فیلمی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، بازی ستودنی لیام نیسون و موسیقی تکرار نشدنی جان ویلیامز، محصول سال 1993 ست. این فیلم برنده 4 اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین موسیقی شد.

      اسکار شیندلر (لیام نیسون) یک تاجر عادی و عضو حزب نازیه، کسی که بیشتر از هرچیزی به دنبال سود و منفعت بیشتره و میخواد تا جای ممکن از جنگ پول دربیاره؛ پس یه کارخونه تسلیحات نظامی با کارگران یهودی راه می‌ندازه... جنگ مدام شدیدتر و اوضاع مردم بدتر میشه... شیندلر بعد از دیدن دخترک دوست‌داشتنی و معصومی که بی‌رحمانه توسط سربازان نازی کشته میشه به خودش میاد. اون سعی میکنه از طریق کارخونه و ارتباطاتی که داشته تا جای ممکن یهودی‌های بیشتری رو پناه بده و اونا رو از فاجعه‌ای که منتظرشونه نجات بده.

      فهرست شیندلر تقریبا به‌طور کامل براساس واقعیت ساخته شده، حتی به یهودیانی که توسط شندلر نجات پیدا کردند یهودی‌های شیندلر گفته میشه. صحنه پایانی فیلم یه مستند هست؛ یهودی‌های شیندلر که حالا پیر شده‌ان میان و بر قبر شیندلر گل میذارن...

 

زندگی زیباست (Life Is Beautiful)

      به جرأت می‌تونم بگم این فیلم متفاوت‌ترین فیلم ساخته شده در مورد جنگ جهانی دومه. این فیلم ایتالیایی که برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان و بهترین بازیگر مرد هم شد لحن طنزی داره که با تلخی فجایع فیلم سخت در تضاده... طنزی که تا آخرین لحظه‌ی فیلم حتی اندکی کمرنگ نمیشه.

      فیلم بسیار ساده و حتی میشه گفت معصومانه شروع میشه؛ گوییدو (روبرتو بنینی) یه پسر یهودی خیلی اتفاقی با دختری مسیحی به اسم دورا آشنا میشه... شیرین‌زبونی، شیطنت و بداهه‌گویی‌های طنز گوییدو باعث میشن دورا یک دل نه صد دل عاشق گوییدو بشه. هرچند این دوتا اختلاف دینی و خانوادگی زیادی با همدیگه داشتن ولی عشق از همه این اختلافات قوی‌تره؛ گوییدو و دورا با همدیگه ازدواج میکنن و بچه‌دار میشن... سه چهار سال بعد گوییدو و پسر خردسالش به کمپ نگداری یهودیان برده میشن و دورا هم با وجود اینکه مسیحی بوده به خاطر همسر و پسرش درخواست میکنه که اون رو هم به کمپ ببرن... گوییدو که نگران آینده بچه‌ش بوده اون رو قایمکی توی کمپ بزرگسالان نگه میداره...

      در طول فیلم شاهد فداکاری‌های بی‌شماری هستیم که گوییدو برای پسرش انجام میده تا اون متوجه اتفاقات تلخ و هولناکی که توی کمپ میفتن نشه. طنز گوییدو حتی یک لحظه هم کمرنگ نمیشه و حتی توی سیاه‌ترین لحظات لبخند روی لب‌های پسرش و تماشاچی‌ها میاره...

 

این چندتا فیلم فقط قسمت کوچیکی از تلاش کارگردان‌ها برای به تصویر کشیدن حقایق و فجایع جنگ جهانی دوم هستن... قطعاً این جنگِ خونبار چیزی نیست که هیچکس بخواد شاهد تکرار شدنش باشه؛ ولی اونقدر اتفاقات معجزه‌آسا و آدم‌های خوش‌قلب توی این جنگ زیادن که شاید دلمون بخواد بتونیم برای چند دقیقه هم که شده پا جای پای اونا بذاریم... اگه شما هم دلتون چنین احساس بدیع و هیجان‌انگیزی رو میخواد، ما در اتاق فرار BEHIND THE BARS منتظرتون هستیم... یه سلول زندان رو برای ورود شما مهیا کردیم و منتظریم ببینیم چطور با پشتکار و هوشتون از چنگ ما فرار می‌کنین!! خلاقیت داشته باشین و مارو سورپرایز کنید!

 



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اتاق فرار تهران , اسکیپ روم , جنگ جهانی ,
:: بازدید از این مطلب : 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : دو شنبه 20 ارديبهشت 1400

سه‌گانه اوشن 11 (حاوی اسپویلر)

 

داستان‌های دزدی یه‌جوریه که هیچ‌وقت آقا دزده نقش منفی داستان نمیشه و برعکس همه طرفدار اون میشن و میخوان باهاش همزاد پندارب کنن پس نتیجه میگیریم دزدا شخصیت جذابی تو فیلم و داستانا دارن حالا فرض کن یازیگرایی مثل جورج کلونی ، برد پیت، مت دمون بیان و نقش آقا دزده رو ایفا کنند!(من شخصا دیگه دلم میخواد دزدیده شم)حالا این حرفا به کنار ما چون میدونیم که سرقت چقدر پرطرفداره یه اتاق فرار فوق‌العاده با داستان دزدی طراحی کردیم! اسمش هم از روی سه‌گانه اوشن(فیلم همون دزد جذابا) الهام گرفتیم و گذاشتیم اسکیپ روم OCEAN’S SIX!! اگه میخواین بدونین توی فیلم‌های اوشن و اتاق فرار ما چه خبره، بریم که تو این مقاله براتون بگم!!

 

در سال 2001، یعنی دقیقا بیست سال پیش بود که آقای استیون سودربرگ فیلمی رو کارگردانی کرد که به یکی از بهترین و پر سودترین فیلم‌های زمان خودش تبدیل شد. موفقیت فیلم «یازده یار اوشن» در حدی زیاد بود که تهیه‌کنندگان و کارگردان رو مجاب کرد ادامه این داستان رو در دوتا فیلم، یعنی «دوازده یار اوشن» و «سیزده یار اوشن» بسازن.

بعد از گذشت دو دهه از ساخت‌شون، سه‌گانه اوشن الان از مهم‌ترین فیلم‌های ژانر سرقت به حساب میان و طرفداران بسیار زیادی دارن. البته صادقانه بگیم دلیل محبوبیت سه‌گانه اوشن تماما به خاطر کیفیت بالای کارگردانی و فیلمنامه نبوده؛ بازیگرهای فوق خفن و بسییاااارر جذابی از جمله جورج کلونی (که معرف حضور همه هست)، برد پیت، مت دمون و جولیا رابرتز توی این فیلم‌ها نقش‌آفرینی میکنن... بعید میدونم کسی بدش بیاد همه این عزیزان رو یک‌جا توی یک فیلم ببینه!!

همون‌طور که گفتیم ژانر این فیلم‌ها سرقت و دزدیه؛ داستان فیلم اول (یازده یار اوشن) از این قراره که جورج کلونیِ عزیز نقش آقای دنیل اوشن رو بازی میکنه؛ یه سارق حرفه‌ای که تازه از زندان آزاد شده. دنیل بعد از آزاد شدنش میره دیدن دوست قدیمیش، راستی رایان (با بازی برد پیت) تا بهش پیشنهاد یه دزدی خیلی بزرگ رو بده. این دوتا رفیق شفیق نقشه‌شون رو میبرن پیش دوستشون، آقای روبن تیشکاف که قبلا توی لاس وگاس کازینو داشته و آدم پولداره‌ی جمعشون میشه و نقش حامی مالی نقشه دزدی رو بازی میکنه. این عزیزان میخوان به گاوصندوق‌های کازینوهای آقای تری بندیکت دستبرد بزنن.

راستی، دنیل و روبن هشت نفر دوست و آشنای کاربلد دیگه هم جمع می‌کنن و برنامه دزدیشون رو میکشن. وسطای نقشه کشیدن میفهمن که ای دل غافل!! زن سابق دنیل، تس (جولیا رابرتز)، رفته با تری بندیکت وارد رابطه شده. دنیل بعد از اینکه اینو میفهمه بیشتر مصمم میشه که از تری سرقت کنه و تس رو دوباره جذب خودش کنه. حالا این‌که داستان سرقت چطور پیش میره و چیا میشه رو میذارم خودتون توی فیلم ببینید و لذتش براتون از بین نره!

همون‌طور که گفتم یازده یار اوشن خیلی خیلی محبوب میشه و کلی فروش میکنه؛ و طبق قانون هالیوود اگه یه فیلم فروش خوبی داشت، باید بری ادامه‌ش رو هم بسازی!! فیلم «دوازده یار اوشن» سه سال بعد از فیلم اول، یعنی توی سال 2004 منتشر میشه. برای اینکه داستان این فیلم رو بگم باید پایان یازده یار اوشن رو لو بدم، پس اگه فیلم رو ندیدین سریع برین نگاش کنین و بعد بقیه این مطلب رو بخونین.

در پایان فیلم اول، یازده یار اوشن موفق میشن 160 میلیون دلار رو از تری بندیکت بدزدن و دنیل و زن سابقش، تس، هم پیش همدیگه برمیگردن. البته اوضاع اینجوری خوب نمیمونه و اولِ فیلم «دوازده یار اوشن»، تری بندیکت همه‌ی یازده یار رو شناسایی میکنه و بهشون خبر میده که اگه 160 میلیون دلار دزدیده شده به علاوه 38 میلیون پول خسارت رو بهش پس ندن اونا رو میده دست پلیس.

یاران اوشن برای جبران خسارت و برگردوندن پول تصمیم میگیرن یه سری اسناد خیلی ارزشمند که توی آمستردامه رو بدزدن؛ ولی وقتی میخوان نقشه دزدی رو بکشن میفهمن که یه سارق حرفه‌ای به اسم نایت فاکس (روباهِ شب) قبلا این مدارک رو دزدیده. یازده یار اوشن که توی این فیلم شدن دوازده یار، تصمیم میگیرن برن اسناد رو از روباه شب بدزدن. اونا میفهمن که روباه شب در حقیقت آقایی به اسم فرانسیس تولور هست که یه اشراف‌زاده ثرتمند فرانسویه.

دنیل طی یه سری اتفاقات با فرانسیس رو‌به‌رو میشه و فرانسیس بهش پیشنهاد میده برای اینکه ثابت کنن کدومشون سارق بهتریه هرکدومشون جداگانه برای دزدیدن یه تخم طلایی فابرژه که توی موزه رُم نگهداری میشه اقدام کنن؛ و اگه دنیل و تیمش بتونن تخم مرغ طلایی رو قبل از فرانسیس بدزدن فرانسیس بدهی اونا به تری بندیکت رو پرداخت میکنه. طبیعتا دنیل این پیشنهاد میپذیره! جزئیات این یکی سرقت و پایان این فیلم رو هم میذارم خودتون ببینید و لذتش رو ببرین!

سومین فیلم از سه‌گانه اوشن آن‌چنان ربطی به دو فیلم قبلی نداره: توی «سیزده یار اوشن» آقای روبن تیشکاف (که حامی مالی دزدی توی اولین فیلم بود) می‌خواد بزرگترین هتل-کازینوی لاس وگاس رو تاسیس کنه و برای اینکار با یه نفر به اسم آقای بنکس شریک میشه؛ ولی آقای بنکس نامردی رو در حق روبن تموم میکنه؛ به روبن رودست میزنه و کازینو رو بالا میکشه. روبن طفلکی هم سکته قلبی میکنه و زمین‌گیر میشه. دوستان روبن، یعنی همون اوشن و رفقا از این قضیه خیلی ناراحت میشن و تصمیم میگیرن مراسم افتتاح این هتل-کازینو جدید رو خراب کنن.

سیزده یار اوشن دوتا نقشه میچینن؛ اولیش اینکه کاری کنن این هتل-کازینو از منتقدا و داوران پنج ستاره رو دریافت نکنه و یه جورایی اسم و رسم بدی برای هتل بسازن؛ دومیش هم اینکه بازی‌های کازینو رو جوری دستکاری کنن که شرکت‌کننده‌ها برنده میلیون‌ها دلار پول بشن و اینجوری بنکس از لحاظ مالی نابود شه. طبق معمول همه‌چیز طبق نقشه پیش نمیره و بعضی از کارها به‌هم میریزن. اگه میخواین بدونین یاران اوشن با چه مشکلاتی مواجه میشن سریع برین فیلم رو ببینین!

اینقدر حرف از دزدی زدیم که منم دلم دزدی خواست!! شما رو نمیدونم ولی وقتی پای دزدی میاد وسط من دلم می‌خواد آدم بده داستان باشم و کلللیییی پول به جیب بزنم! البته هیجان بالا و فوران آدرنالین هم شدیدا اغواکننده‌س! اگه مثل من هستین و حتی فکر کردن به نقشه سرقت و دزد و پلیس بازی براتون جذابه شدیدا پیشنهاد میکنم یه سری به اتاق فرار OCEAN’S SIX بزنین... با رفیقاتون جمع بشین و نقشه سرقت الماس 9 قیراطی آقای بیانچی رو عملی کنین... حواستون باشه مو لای درز عملیات دزدی نره، چون آقای بیانچی منتظر بهونه‌ست که مچ شما رو بگیره!! هوش رو چاشنی مهارت کنید و با دست پر از مهمونی آقای بیانچی خارج بشید!

 



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار تهران , اتاق فرار توچال , اتاق فرار هیجانی , اتاق فرار behind the bars , اسکیپ کیوپ , سه گانه اوشن ,
:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : یک شنبه 12 ارديبهشت 1400

 

بازی Hidden Agenda

 

لازم نیست گیمر باشی تا بدونی که دنیای بازی‌های کامپیوتری چقدر وسیع شده،  و به اندازه‌ی موهای سرمون بازی ساخته شده، اما خب طبیعیه که همه ی این بازی‌ها موفق نمیشن و نمیتونن خوشون رو تو دل گیمرها و یا حتی مخاطبای ساده جا کنن برای همینه که شرکتای  بازیسازی از تمام تکنیکای موجود مثل : سناریوهای چالش‌برانگیز  ارائه دادن یه بازی برای کامپیوتر، موبایل و پلی‌استیشن و .. استفاده می‌کنند بلکه بتونن یه بازی پرطرفدار بسازن

شرکت Supermassive Games علاوه بر همه‌ی این‌ها یه خلاقیت جالب دیگه هم به خرج داده. این شرکت که قبل‌تر توی سال 2015 بازی Until Dawn رو ارائه داده بود )که خیلی هم محبوب شد(، سال 2017 یه بازی خفن‌تر به اسم Hidden Agenda رو به طرفدارهاش ارائه کرد.

که در این مقاله به طور کامل به توضیحش میپردازیم.

داستان بازی ماجرای شاید یه ذره تکراری پلیس علیه قاتله؛ یه افسر تازه وارد پلیس می‌زنه به سرش و سیم‌های مغزش اتصالی می‌کنن و تبدیل به یکی از مخوف‌ترین و زیرک‌ترین قاتل‌ها میشه. شما به عنوان افسر پلیس و کارآگاه باید این عزیزدل رو پیدا کنین و به سزای اعمالش برسونین؛ ولی این چیزی نیست که این بازی رو خاص می‌کنه. بازی Hidden Agenda مخصوص گیمرهایی طراحی شد که عاشق ماجراجویی هستن؛ ولی دلشون می‌خواد توی ماجراجویی‌شون دوستانشون رو هم شریک کنن. کار تیمی همیشه بهتر از کار انفرادیه، درسته؟ می‌پرسین چجوری میشه یه بازی جنایی روی موبایل رو گروهی انجام داد؟؟ الان میگم!

برای تجربه کردن این کار تیمی باحال فقط لازمه علاوه بر کنسول پلی‌استیشنتون یه گوشی هوشمند داشته باشین! بله! شرکت دوست‌داشتنی سونی دو سه سال پیش چیزی به اسم Playlink ارائه داد که هدفش لینک کردن گوشی موبایل گیمرها به پلی‌استیشن 4 هست. با استفاده از اپلیکیشن Playlink گوشی هوشمند شما تبدیل به یک کنترلر میشه و با لینک شدن به گوشی دوستانتون و کنسول بازی، می‌تونین از همراهی همدیگه لذت ببرین!

خب، حالا چه چیزی بازی Hidden Agenda رو خاص می‌کنه؟؟؟ این بازی از اولین بازی‌هایی بود که ژانر جنایی رو وارد این تجربه گروهی کرد و علاوه‌بر اینکه از این لحاظ نوآورانه بوده مزیت‌های دیگه‌ای هم داره. Hidden Agenda یه بازی روان‌شناختی، هیجان‌انگیز و جناییه که تمام تمرکز شما و پنج نفر از دوستانتون رو لازم داره. توصیه میشه این بازی رو حتما به صورت گروهی انجام بدین، چون تنهایی تموم کردنش اصلا کار راحتی نیست!

شاید فکرکنین گروهی بودن تنها جاذبه بازی Hidden Agenda هست، که در جوابش باید بگم نخیررر!! یادتونه گفتم این یه بازی روان‌شناختیه؟ خب، در طول بازی گروهی از شما سوالاتی نظیر «کدوم یکی از شماها توی موقعیت‌های سخت تصمیمات بهتری می‌گیره؟» یا «چه کسی احساساتی تره؟» پرسیده میشه و اینطوری هوش مصنوعی بازی یه دید کلی از شخصیت گیمرها پیدا می‌کنه و با استفاده از این اطلاعات توی بعضی از موقعیت‌ها ممکنه یه وظیفه رو به یه نفر محول کنه؛ مثلا شلیک کردن توی یه موقعیت خاص رو یه گیمر به‌خصوص باید انجام بده و ... . این باعث میشه همه اعضا سعی کنن در طول بازی توی بهترین حالت خودشون باشن تا این پرونده جنایی با شکست روبه‌رو نشه و اینجوری هیجان کار خیلی بالا میره.

تموم کردن بازی به صورت گروهی حدود دو سه ساعت زمان می‌بره و می‌تونه یه بعدازظهر عالی رو برای تیم‌تون رقم بزنه، ولی بعد از تموم کردن بازی لازم نیست بذارینش کنار! مواردی که تا اینجا گفتیم تنها جنبه‌های خاص این بازی نیستن! علاوه بر این‌ها Hidden Agenda چندین پایان متفاوت داره و بسته به تصمیاتی که می‌گیرین و معماهایی که حل می‌کنین یا کشف نشده باقی می‌مونن ممکنه هرکدوم از این پایان‌ها رو تجربه کنین!! نکته فوقِ جذاب؟ تنها توی یکی از پایان‌ها قاتل دستگیر میشه!!! شاید لازم باشه چندین بار سناریوهای مختلف بازی رو طی کنین تا به بازداشت قاتل برسین. هرچندبار که دوست دارین دور همدیگه جمع بشین و این بازی رو انجام بدین! سناریوهای مختلف رو تجربه کنین و تا جایی که میشه توی تخیلات و ساخته خالق بازی ماجراجویی کنین!!

حرف از کار گروهی و حل معما شد و طبیعتا فکر من رفت سراغ اتاق فرار! البته که ذات همه اتاق‌های فرار حل کردن معماهای مختلفه؛ ولی بعضی اتاق‌ها داستان جنایی دارن و خوووووب اون حس کارآگاهی شما رو محک می‌زنن! شرلوک هلمز (یا اگه با بلاگ قبلی طرفدار پوآروشدین، هرکول پوآرو) درونتون رو بیرون بیارین و با دوستای هیجان‌طلب و باهوشتون سری به اتاق فرارهای Blow Your Candles یا Los Santos بزنین! شاید حل کردن معماهای جنایی و فوران سروتونین و آدرنالین تنها چیزی باشه که الان بهش نیاز دارین! قول میدم راضی از اتاق فرارهای ما بیرون برین!! منتظرتونیم!!

 

 





:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار تهران , اتاق فرار ترسناک , بازی , بازی کامپیوتر , ,
:: بازدید از این مطلب : 69
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : سه شنبه 24 فروردين 1400

 

 

شرلوک هلمز یا پوآرو؟،مسئله این است. قضیه ازاینجا شروع میشه که دوتا نویسنده ی درجه یک انگلیسی تصمیم به خلق دو تا کارگاه درجه یک تر ازخودشون میگیرن، یکی از این نویسنده ها  آقای آرتور کانن دویل هست که در 22 می 1859 در اسکاتلند متولد شد و در سال 1886 بود که با نوشتن داستان های کوتاه حول یه شخصیت کارگاهی ، شرلوک را خلق کرد که البته طبیعی هست که در ابتدا شرلوک محبوبیت زیادی نداشته باشه.

و اما میرسیم به سرکار خانم آگاتا کریستی که البته چندین سال بعد از شرلوک و آقای آرتور متولد شد، و نویسنده خیلی موفقی در   داستان های جنایی بود تا جایی که 66 کتاب در این ژانر نوشتت  همچنین رکورد گینس پرفروش‌ترین نویسنده داستان در تمام دوران‌ها رو هم ازان خودش کرد و خانم مارپل هم این نویسنده خلق کرده.

  اگه سری بهاتاق فرار Blow Your Candles زده باشین حتما میدونین که این بازی تمِ کارآگاهی داره، و معروف‌ترین کارآگاه‌های دنیا کیا هستن؟؟ آقای شرلوک هلمز و جناب آقای هرکول پوآرو! این دوتا شخصیت رو چقدر می‌شناسین؟؟

درسته که به نظر خیلی‌ها هلمز و پوآرو دوتا شخصیت خیالی کارآگاهی هستن و شاید حتی بعضی‌ها فکر کنن خانم کریستی از روی کارهای آرتور کپی کرده؛ ولی واقعیت اینه که این دو نفر خیلی خیلی با هم فرق دارن. که در مقاله تفاوت هاشون رو بررسی میکنیم.

بیاین از ظاهرشون شروع کنیم!! شرلوک هلمز سن حدودا 30 ساله، چشمان خاکستری، موی مشکی، بینی کشیده و هیکل ظریف ولی بلندقدی داره. کلاه کلاسیک، پیپ خاص خودش، کت بلند و ذره‌بین معروف‌ترین شاخصه‌های ظاهری شرلوک هستن. درحالی‌که پوآرو نسبتا قد کوتاهه، حدوا 60 سالشه، کت و شلوار می‌پوشه، همیشه یه عصا همراهشه و از همه مهم‌تر یه سیبیل هرکول پوآرویی داره!! درسته که پوآرو بسیار باهوش به‌نظر می‌رسه؛ ولی طی سده گذشته شرلوک به نماد کلاسیک یه کارآگاه تبدیل شده.

بعد از ظاهر کارآگاه‌ها به یه سوال مهم و اساسی می‌رسیم: کدومشون باهوش‌تره؟؟ البته نظر دادن درمورد ضریب هوشی دوتا شخصیت خیالی کار سختیه! ولی بذارین یه تلاشی بکنیم. شرلوک هلمز معمولا از سرنخ‌هایی که در محل حادثه وجود دارن برای حل معماها استفاده می‌کنه. اون سرنخ‌ها رو پیدا می‌کنه و با تجزیه و تحلیل کردنشون به جواب می‌رسه؛ ولی پوآرو هرگز از صحنه جرم بازدید نمی‌کنه و معماها رو با ذهن و احساس ذاتی‌ش حل می‌کنه. برای پوآرو دونستن پیشینه مضنونین مهم‌تره، و با تحلیل کردن شخصیت افرادی که درگیر یه حادثه هستن معما رو حل می‌کنه. میشه گفت پوآرو هوش اجتماعی بالاتری داره و درعوضش شرلوک شیمی‌دان بهتریه و مسائل علمی رو بهتر درک می‌کنه. شرلوک از لحاظ فیزیکی فعال‌تره و همه‌ش داره سرنخ‌ها رو دنبال می‌کنه اما پوآرو دوست داره یه جا بشینه و افراد و رخدادها رو توی ذهنش بسنجه. یه نکته منفی درمورد شرلوک اینه که از مواد مخدر استفاده میکنه تا کارایی مغزش رو بالا ببره و مسائل رو حل کنه. به‌طور کلی شرلوک از علم و فناوری و پوآرو از روانشناسی و منطق استفاده می کنن، پس نتیجه‌گیری خیلی سخته! ولی شاید بشه گفت پوآرو بهتر از مغزش کار می‌کشه!

سوال بعدیمون بیشتر درمورد نویسنده‌هاست؛ کدوم شخصیت بهتر نوشته شده؟؟ آرتور کانن دویل و آگاتا کریستی هردو نویسندگان بزرگی هستن که خودشون رو وقف ادبیات کارآگاهی و جنایی کردن و آثار این دو نویسنده بارها و بارها تحسین شدن. هرکول پوآرو شخصیتی زیرک داره، با استفاده از هوش اجتماعی و بهره بردن از روانشناسی مشکلات و معماها رو حل می‌کنه. نقد منتقدین ادبی نسبت به داستان‌های پوآرو اینه که آگاتا کریستی با تمرکز بسیار بالا معماهای پیچیده و خلاقانه‌ای نوشته که حل اون‌ها فقط از کارآگاه فوق‌العاده‌ای مثل هرکول پوآرو برمیاد! ولی تمرکز و انرژی مساوی برای توصیف شخصیت هرکول پوآرو صرف نشده و این قضیه باعث شده خواننده‌ها آقای پوآرو رو اون‌طور که باید و شاید نشناسن. همچنین ابتدا و انتها داستان‌های کریستی مسحورکننده‌ست ولی وسطای داستان اونقدر همه‌چیز پیچیده میشه که برای خواننده جذابیتش رو از دست میده. در مقابل شرلوک هلمز رو داریم، شاید بعضی از وجنات شرلوک مثل پوآرو برای طرفداران ناشناخته مونده باشن، ولی ظرافت آرتور برای خلق این شخصیت بیشتر بوده و این ناآگاهی‌ها به قسمتی از شخصیت مرموز آقای هلمز تبدیل شدن. همچنین شرلوک هلمز معمولا با دکتر واتسون همراه میشه و این دو نفر یه تیم جذاب رو تشکیل میدن. در حقیقت زمانی که رمان‌های آرتور کانن دویل رو می‌خونید داستان ماجراهای شرلوک هلمز از زبان دکتر واتسون بیان میشن. همه این موارد دست به دست هم دادن تا باعث بشن شرلوک هلمز یه شخصیت‌پردازی ماندگارتر داشته باشه و به‌یاد موندنی‌ترین تصویر رو در ذهن مخاطبش ایجاد کنه.

 

حالا که خوب با این دو نفر آشنا شدیم بذارین چندتا حقیقت جالب هم درموردشون بهتون بگم.

1.     آرتور کانن دویل شخصیت شرلوک هلمز رو با الهام از یکی از اساتیدش نوشته. این استادِ آرتور به قدری تیزبین و دقیق بوده که بیماری مریض‌ها رو در یک لحظه و با مشاهده علائم ظاهریشون تشخیص می‌داده.

2.     از شرلوک هلمز بیشتر از 220تا فیلم ساخته شده!

3.     ملکه ویکتوریا از طرفداران شرلوک بوده!

4.     آرتور کانن دویل بعد از مدتی نوشتن درمورد شرلوک خسته میشه و این شخصیت رو می‌کشه!! ولی بعد ناشرها بهش التماس می‌کنن تا شرلوک رو به زندگی برگردونه و به نوشتن ادامه بده.

5.     حدس زده میشه آی‌کیو شرلوک معادل 190 باشه... آی‌کیو انیشتین 168 هست!

6.     پوآرو قبل از اینکه کارآگاه بشه افسر پلیس بوده!

7.     پوآرو وسواسی بوده، تا جایی که توی یکی از کتاب‌ها میگه "خیلی بده که تخم‌مرغ‌ها اندازه هم نیستن!"

8.     آگاتا کریستی 33 رمان بلند و 59 داستان کوتاه با حضور هرکول پوآرو نوشته.

9.     پوآرو قدکوتاه و نسبتا چاقه.





:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اتاق فرار تهران , اسکیپ روم , داستان های کارگاهی ,
:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : چهار شنبه 29 بهمن 1399

شاید این سوال برای شما پیش آمده باشد که اصلا اتاق فرار چیست؟ اسکیپ روم یا اتاق فرار یک بازی 60 تا 90 دقیقه ای است که مردم به صورت تیمی آن را بازی می­کنند. این بازی به این نحو است که شما همراه با هم تیمی های خود در یک اتاق زندانی می­شوید و با حل کردن پازل، معما و سرنخ های موجود در داستان و سناریوی بازی به پیش می روید و در صورتی که بتوانید در این زمان مشخص به چالش ها پیروز شوید و از اتاق فرار کنید، برنده خواهید بود. اتاق فرار میتواند سناریو­های مختلفی داشته باشد مثل ماجراجویانه، معمایی، ترسناک و ... اما  ما در این مقاله قصد بررسی سه مورد از ترسناکترین اسکیپ روم های ایران را داریم.

  1. اتاقفرارDeadend

اگر با بازی Silent Hill  نسخه P.T  آشنا هستید و به آن علاقه دارید، این اسکیپ روم ­میتواند جذابیت زیادی برای شما داشته باشد، داستان از این قرار است که مردی از روی جنون دو فرزند و همسر باردار خود را به قتل می­رساند و شما در خانه او زندانی شده اید، شما باید در چهار شب قبل از نیمه شب از این خانه فرار کنید، و در صورتی که موفق نشوید شما نیز دچار جنون خواهید شد. در این سناریو علاوه بر محدودیت زمان، شما باید مراقب باشید که هیچ کدام از چهار شب بازی را نبازید که این موضوع باعث دوچندان کردن هیجان بازی می­شود.

  1. اتاقفرارMynameisSidney

این سناریو به داستان Dead End  مربوط می­شود اما ترتیب خاصی نداشته و شما ­می­توانید به دلخواه هر کدام را اول بازی کنید. در این داستان یک دختر بچه شاهد قتل فاجعه وار و سلاخی شدن خانواده اش بوده و از بازگو کردن ماجرا بسیار هراسان است و شما باید به عنوان تیمی از روانشناسان برای همکاری با پلیس محلی نقش خود را ایفا کرده و در پی شنیدن ناگفته ها جستجو کنید.

  1. اتاقفرارBehindTheBars

داستان این اسکیپ روم در جنگ جهانی دوم رخ می­دهد که در آن چهار اسیر جنگی از چهار کشور به همراه پیشینه های مختلف در حال دست و پنجه نرم کردن با سرنوشت تلخ و شوم خود هستند و شما با قدم برداشتن روی جای پای آنها، نقش ایفا می­کنید. با اینکه چنین چیزی هرگز سابقه نداشته، شما باید زنده از این زندان خارج شوید، در این سناریوی پر اضطراب و کم نور کار تیمی مهم ترین کلید حل مشکل است.

 

 

منبع: https://www.aftabir.com/reportages/view/837/%D8%AA%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%A7%DA%A9%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%82-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

 



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اتاق فرار تهران , اسکیپ روم , ,
:: بازدید از این مطلب : 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : چهار شنبه 15 بهمن 1399

 

 

کارگاه گجت در دوران کودکی و پوآرو و شرلوک هولمز در بزرگسالی اینقدر مارو مجذوب خودشون و نسبت به بقیه  داستان های کارگاهی بی میل کردند ، که ما انگار نمتونیم قببول کنیم که در دنیا کارگاهای دیگه ای هم وجود داشته و داره، یا اگه هم قبول کنیم وجود دارند اگه پیپ دستشون نداشته باشند  یا ذره بین گرد تو جیب کتشون پیدا نشه انگار به مقام کارگاه بودن خیانت کردند.اما بیاید واقع بین باشیم و تا انتهای این مقاله یه فرصتی به کارگاهایی بدون دستکش های چرم  و کت های یقه انگلیسی هم بدیم.

اصولا داستان های کارگاهی برای افرادی که به کشف رازها و حل معما علاقه دارند، بهترین انتخابه، چون داستان های کارگاهی براساس کشف رمز و راز یه اتفاق نوشته میشه، یعنی یه کارگاه میاد و با ریزبینی خیره کننده ای که داره حقیقت یک ماجرا که میتونه قتل،آدم ربایی و … باشه رو برای همه آشکار میکنه.

از نویسنده های خیلی مشهور و فعال تو این زمینه میشه آگاتا کریستی رو مثال زد که با نوشتن پوآرو، خانوم مارپل و چندتا داستان کارآگاهی خفن به ملکه جنایی نویسی و رازآلود نویسی معروف شده. حالا بیاید یه سری از کارآگاه های تخیلی داستان ها ( به جز هولمز و پوآرو) و خود داستان های کارآگاهی و پلیسی خفن رو با هم مرور کنیم.آخرشم یه سورپرایز باحال براتون داریم!



کارآگاه های مشهور تاریخ

 

خانم مارپل



خانم مارپل یه زن مسن 70 80 ساله‌س که توی یه دهکده زندگی می کنه و علاقه بارزی به دونستن در مورد طبیعت انسان داره. به خاطر همین شناختی که نسبت به آدم ها داره می تونه خیلی از پرونده های قتل رو حل کنه و جزئیات پرونده ها رو به شخصیت های هر کدوم از مردم دهکده ربط بده.



لرد پیتر ویمزی



پیتر ویمزی یه جنتلمن واقعی تو انگلستانه که حل پرونده های مرموز رو به عنوان سرگرمی انجام می ده. ولی دیگه تو دومین پرونده ای که مسئول حل کردنشه خبری از سرگرمی نیست! چون برادر خودشه که محکوم به قتل شده.

 

جولز میگره

 

این کمیسر از اون جایی که دائم نوشیدنی های الکلی مصرف میکنه، اورکت سنگین میپوشه و همش پیپ گوشه دهنشه خیلی بیشتر از بقیه به کارآگاه های واقعی شباهت داره. جولز میگره به تواناییش تو انجام کارهای تیمی و پشت کاری که در کارش داره معروفه.



کنزی میلهون

 

کنزی میلهون یه زن جوونه که قبلا به عنوان افسر پلیس و بعد ها در نقش یه کارآگاه خصوصی فعالیت می کنه. این خانوم عاشق سفره اما از شانس خوب یا بدش در طول این سفرها با چالش ها و معماهای زیادی رو به رو میشه. این شخصیت تو سری رمان های الفبایی "سو گرفتون" دیده می شه. به این خاطر به این رمان ها الفبایی میگن که هر کدوم بر اساس حروف الفبای انگلیسی نام گذاری شدن. مثلا رمان اول این مجموعه با A شروع میشه و اسمش Alibi هست. رمان دوم با B و سوم با  C و الی آخر. البته نویسنده این مجموعه رمان ها تا حرف Y تونست رمان ها رو بنویسه و وقتی از دنیا رفت دیگه رمانی با حرف Z نوشته نشد.

 

بهترین داستان های کارآگاهی و پلیسی



دختری در قطار

 

دختری در قطار، به نوشته پائولا هاوکینز ماجرای دختری به اسم ریچل رو میگه که اوضاع زندگیش خیلی در همه. تو رابطه عاشقانه‌ش شکست خورده و همیشه خماره و از پنجره قطار به زندگی آدما نگاه می کنه. این خانوم بعدا متوجه میشه که شوهر سابقش با زن همسایه‌شون به اسم مگان هم رابطه داشته و زمانی که مگان ناپدید میشه، همه انگشت اتهام رو به سمت ریچل میگیرن. اما ریچل که خودش رو گناه کار نمی دونه میره به دنبال کشف حقیقت و چه حقایقی رو که بهش نمیرسه!

 

بیمار خاموش

 

یه روز که یه زوج خوشبخت در آرامش و خوشی کنار هم زندگی می کردن، خانوم خونه تصمیم می گیره شوهرش رو که از سر کار اومده با یه تیر بکشه. تصمیم عجیب و البته وحشتناک آلیشیا به قتل شوهرش معمای داستان رو شکل میده. وقتی پلیس ها میان تو خونه و با جسد و بدن بی جون آلیشیا که رگش رو زده مواجه میشن به بیمارستان منتقلش میکنن و بعد روان درمانگر دادگاه سعی می کنه حقیقت رو از زیر زبون این خانوم بیرون بکشه.

 

تابوت های دست ساز

 

قبل از هر چیز بگیم که این رمان بر اساس داستان واقعی نوشته شده که این خودش به تنهایی جذابیت و هیجان رو چند برابر می کنه. جریان از این قراره که مردم یه شهری بعد از این که تابوتی رو به عنوان هدیه از یه شخص ناشناس دریافت می کردن، به طرز مرموزی کشته شدن. شخصیت اصلی داستان که با اسم خود نویسنده، ترومن کاپوتی معرفی میشه با دوست کارآگاهش جیک، به دنبال عامل این قتل های زنجیره ای میرن. هر چند که می دونن کی و با چه انگیزه ای دست به این قتل ها زده. ولی هیچ مدرکی علیه‌ش ندارن.

با خوندن درباره این داستان ها و شناختن کارآگاه هایی غیر از پوآرو و هولمز، احتمالا الان دید وسیع تری از داستان های کارآگاهی جهان پیدا کردید. اگر تا به اینجا مقاله رو دنبال کردین، پس حتما خیلی به این جور داستان ها علاقه دارید. تا حالا به این فکر کردین که تو همچین شرایطی قرار بگیرین و مجبور باشین جواب یه معما یا یه حقیقتی رو کشف کنین؟ میدونستین که هیجان و لذت حل کردن معماهای پیچیده رو خودتون تو زندگی واقعی میتونین به وجود بیارین؟

بله! درست شنیدید (خوندید!) مجموعه اسکیپ کیوب اتاق فراری رو به شما معرفی می کنه که قرار گرفتن در اون هوش زیاد برای حل کردن معما و حس ماجراجویی خیلی زیادی رو می طلبه!اتاق فرار Blow your Candles این فرصت رو برای شمایی که عاشق دنیای کارآگاهی و ماجراجویی هستین فراهم می کنه که خودتون رو در تمام داستان های کارآگاهی که تا الان خوندید ببینین و هوش خودتون رو بسنجین!







:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اتاق فرار تهران , اسکیپ روم , داستان های کارگاهی ,
:: بازدید از این مطلب : 83
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : یک شنبه 12 بهمن 1399

 

اگه میخواید هیجان زندگیتون رو خیلی بالا ببرین و از زندگی معمولی و خسته کننده تون دور بشین و کابوس‌های شبانه مهمون هر شبتون بشن! به نظرم بهترین راه رفتن به اتاق فراره! اتاق فرار باحال و ترسناک تو دنیا کم نیست و تو ایران خودمونم زیاده از اتفاقا! قبلا نسخه های آمریکایی این اتاق‌ها رو بهتون معرفی کردیم و حالا میخوایم تو این مقاله از اروپاییاش براتون بگیم. تا اگه گذرتون به اروپا افتاد، جای مارو خالی کنین و یه سر بهشون بزنین. 



اسپانیا

 

اسپانیا اتاق فرارهای خیلی زیاد و متنوعی داره. دیگه به خودتون بستگی داره که کدوم رو انتخاب میکنین و میخواین با چه موجودات و معماهایی توی اتاق‌ها روبرو شین. 

زامبی ها: فکر می کنید از اون جایی که تا حالا تو زندگیتون زامبی ندیدین، از این به بعد هم نمی بینین؟ کاملا در اشتباهید! توی این اتاق فرار، زامبی ها شهر رو تسخیر کردن و الان هم دارن به سراغ خونه ای میان که شما و دوستاتون اونجایین. تنها راه نجات از مردگان حریصی که تشنه مغزهای توی جمجمه تون هستن، حل کردن یک سری معما و پازله تا بتونین از زامبی ها جلو بیوفتین و شهرو از دستشون نجات بدین. 

یتیم خونه: جداً میخواین بدونین که چی به سر بچه های یتیم خونه‌ی وسط جنگل اومده؟ فقط کافیه وارد این اتاق بشین تا داستان شیطانی یتیم خونه صدای قلب شما رو به گوشتون برسونه. مغزتون رو هم اگر تو اتاق فرار زامبی‌ها از دست ندادین، با خودتون ببرید. به کارتون میاد!

دانشمند دیوانه: یک دفعه چشماتون رو باز می کنین و می بینین که با دوستاتون توی یک اتاق گیر افتادین! جریان اینه که یه دانشمند دیوونه برای اینکه بتونه آزمایش های احمقانه و خطرناکش ر روی شما انجام بده، توی این اتاق اسیرتون کرده. حالا انتخاب با شماست. یا به دنبال سر نخ برای فرار از این اتاق بگردین، یا این که بشینید ببینید هر کدوم از این مواد روی بدن شما چه واکنش هایی دارن!

سرزمین عجایب: اشتباه نکنین! این سرزمین عجایب قرار نیست مثل اون چیزی که آلیس باهاش روبرو شده بود باشه. توی این اتاق آلیس که گم شده، از خرگوش سفید هم که خبری نیست. تو این اتاق کلاهدوز دیوانه با همان لبخند شیطانی انتظار شما را می کشه! ملکه سرخ هم همین دور و بره!



پرتغال

 

اتاق فرارهایی که توی شهر لیسبون وجود دارن، با بازیگرهای حرفه ای و معماهای پیچیده ای که در مورد شهر گم شده‌ی آتلانتیس وجود داره، بازی کننده ها رو به طرز شگفت انگیزی هیجان زده میکنه. اما این هیجان ترسناک هم هست. آخه توی این اتاق ها، به غیر از شما و دوستاتون و معماهای پیش رو، چیزهای دیگه ای هم وجود دارن. چیزهایی که وجود شما رو در اونجا حس می کنن و به طرفتون قدم بر می دارن!

تحقیق: تنها کاری که باید بکنین اینه که هر طوری که می تونین به خونه ساموئل وارد بشید. در ادامه‌ي بازی چیزهای بیشتری در مورد این شخصیت مرموز کشف می کنین. فقط یک ساعت وقت دارید تا جواهرات آتلانتیس رو که توی خونه ساموئل وجود دارن بردارید، وگرنه مهمترین مدارکی رو که بشه باهاش دلیل گم شدن شهر آتلانتیس رو کشف کرد، از دست میدین!

معبد ممنوعه مونتزوما: یک پروفسور و باستان شناس در دانشگاهی که توش درس می خونید سال ها پیش در سفری به مکزیک برای کشف راز تمدن آزتک ها به طرز مرموزی مفقود شده. حالا کار شما اینه که راز گم شدن این پروفسور رو پیدا کنید. تو این راه، به دنیایی از معماهای پیچیده می رسین، حالا کار شما اینه که این رازو کشف کنین. اما حواستون باشه! بعضی ها برای دونستن این راز حاضرن آدم بکشن! پس با احتیاط قدم بردارین!



یونان

 

شهرت اتاق فرارهای  یونان، به ماجراها و حوادث اوناست. فکر می کنین برای رفتن به کدوم یک از این اتاق‌های فرار هوش و جرات کافی رو دارید؟

راز زیرزمین: توی یک اتاق کاملا تاریک، با هر قدمتون ردی از خودتون به جای می ذارین و غبارهای روی عروسک های قدیمی رو به هوا پخش می کنین. ولی وایسا ببینم، اگه رو عروسکارو غبار گرفته پس بچه‌ها با چی بازی میکنن؟! اینجاست که می فهمین تو چه کابوسی گیر افتادین!

 

کراکن رو آزاد کن: افسانه‌های محلی خبر از یه موجود غول پیکری به نام کراکن توی دریای کارائیب میدن که به کمین افرادی که پا به ساحل میذارن نشسته، اما شایعه هایی هم وجود دارن که میگن این موجود میتونه به دست آدم ها اهلی بشه و هر کسی که بتونه اونو اهلی کنه، فرمانروای دریا میشه. در این اتاق با پیچیده ترین حوادث و حقه هایی رو به رو میشین که  فقط کشف حقایق میتونن شمارو از شر اونها خلاص کنن.




فرانسه



خودتون رو برای اتاق فرارهای  ترسناک و جذاب فرانسه آماده کنید! تو این اتاق ها فقط باید به ترس‌تون غلبه کنین تا بتونین معماهای عجیب غریبی رو که در جریان داستان باهاشون روبرو میشین رو حل کنین. اما مگه ترس و اضطراب میذاره فکر کنین؟؟؟؟

هواپیما: این بازی خوراک اوناییه که جرات انجام کارهایی مثل سوار شدن به هواپیمایی با فضایی پر از استرس و اضطراب، رو داشته باشن. فقط یادتون نره کمربندتون رو ببندین و در امن ترین(!) وسیله‌ی نقلیه‌، معماهای پیش روتون رو حل کنین و به مراحل بعدی برسین.

سردابه پاریس: داستان سردابه مشهور پاریس برای خیلی از کارآگاه ها همیشه موضوع جذابی بوده. هر چند که تا حالا هیچ کدومشون نتونستن راز 6 میلیون اسکلتِ توی سردابه رو کشف کنن. تو این فضای تاریک و خطرناک شما و دوستاتون باید به دنبال راز قتل این همه آدم توی این سردابه که دهه هاست برای خیلی ها مرموز مونده، بگردین. وقتی هم که این ریسک رو قبول کردین،حتما عواقبش رو هم در نظر گرفتین. البته یک حقیقت در مورد این سردابه وجود داره: هیچکس دلش نمیخواد زیاد اونجا بمونه!  



 

 



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار تهران , اتاق فرار ترسناک , اسکیپ کیوب , اسکیپ روم , ترین‌ها , ترسناک‌ترین اتاق فرارهای اروپا ,
:: بازدید از این مطلب : 72
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : دو شنبه 22 دی 1399

 

اتاق فرار یک بازی ایده آل برای آن دسته از افرادی است که همیشه آرزو داشتند تا به جای نقش اول  ویدیو گیم، کتاب یا یک فیلم مورد علاقه‌شان بودند. این بازی را می‌توان به صورت چند نفره انجام داد، شما و دوستانتان در یک اتاق حبس می‌شوید و باید با حل معما و روبه‌ رو شدن با چالش‌های مختلف راه فرار را پیدا کنید. هر اتاق، چندین سناریوی مختلف دارد مثل فرار به عنوان یک جاسوس بین­‌المللی، گریز از یک خانه جن زده یا حتی فرار از یک مقبره مصری. بازیکنان باید از معما­ها، راهنمایی ها و سرنخ های موجود در اتاق­‌ها استفاده کنند و در زمانی محدود زاه فرار از اتاق را پیدا کنند. در این مقاله به معرفی این بازی و تاثیر آن بر ذهن می‌پردازیم. 

 

اتاق فرار از کجا شروع شد؟

 

اولین اتاق فرار مدرن توسط یک انتشارات ژاپنی به نام SCRAP در کیوتو به وجود آمد و به صورت یک بازی 5-6 نفره در یک اتاق انجام شد، اما حالا SCRAP  با رویدادهای فرار چند هزار نفره در یک مکان مشترک شناخته می­شود. از آن زمان این بازی تبدیل به یک رویداد بین‌­المللی شده و در بیش از 60 کشور جهان از جمله ایران اجرا می­شود.

 

برخی از مزایای اتاق فرار برای سلامتی ذهن

 

یادگیری مسائل جدید

 

پیدا کردن و کشف حقایق جدید و آموزش آن به دیگران در ذات انسان است. در دوره مدرن که سرعت و بازده بالا حرف اول را در جهان می­زند، ما از مطالعه کتب قطور فاصله گرفته و فرصت خواندن این مطالب را نداریم. در اتاق فرار ما به صورت مستقیم و محسوس محیط را تجربه کرده و در آن غوطه ور می‌­شویم. محیطی که ما را ترغیب به تعامل فیزیکی با تکنولوژی ها، متون و کدها می­کند. یک تجربه تعاملی واقعی که همتا ندارد.

در ادامه ما به مزایای اتاق فرار برای سلامتی می پردازیم.

 

تحریک حواس

 

زیبایی اتاق فرار این است که شما مرکز تحرکات هستید. این زمانی است که شما بیشتر از بینایی، لامسه، بویایی و دیگر حواس خود نسبت به محیط استفاده می­کنید. زمانی که شما وارد اتاق فرار می شوید، حواس‌تان تحریک می­شود، چرا که غریزه بقا در شما فعال شده و با تیم خود شروع به پیدا کردن راه خروج می­کنید.

 

بهینه سازی مهارت های حرکتی

 

حل کردن پازل ها باعث بهینه سازی مهارت های حرکتی می­شوند، که گاهی اوقات به اصطلاح، آن را "هماهنگی دست و چشم" و یا "آگاهی فضایی" نیز خطاب می­کنند. همانطور که ما رشد کرده و بزرگتر می­شویم، آگاهی ما نیز از دنیای اطراف افزایش پیدا می­کند. تعامل و فعالیت های منحصر به فرد این بازی به بهینه سازی مهارت هایی از قبیل تخمین فاصله و واکنش های فیزیکی به موقع  کمک می­کند. حل پازل ها در دنیای سه بعدی در اتاق فرار موقعیت هایی را فراهم می­کنند که فعالیت­های اجتماعی زیادی،  توانایی فراهم کردن آن را ندارند.

 

افزایش توانایی در برقراری ارتباط و تعامل اجتماعی

 

انسانها به تعامل اجتماعی نیاز دارند و این در غریزه ماست. هنگامی که تحت فشار قرار می گیریم، برای حل چالش‌ها مجبور به تعامل با محیط اطراف می شویم. اتاق فرار هایی مثل اسکیپ کیوب، تیم ها را در شرایطی قرار می­دهند که تعامل اجتماعی، برای پیروزی در آنها حیاتی است. از آنجایی که ما در دنیای دیجیتال غوطه ور هستیم، صحبت کردن به صورت رودررو ممکن است روز به روز برای ما کمتر اتفاق بیفتد، اتاق­های فرار، ما را به مشارکت در بحث‌­ها و مکالمه با یکدیگر ترغیب می­کنند.

 

افزایش توانایی حافظه

 

همانطور که همگی می دانیم، با افزایش سن حافظه ما با مشکلاتی روبرو می­شود. پازل ها و چالش ها می­توانند یک راه عالی برای تقویت حافظه باشند، چرا که در تعامل با کدها، نماد­ها و یا زبان همراه هستند، بعضی از اتاق های فرار مثل اتاق فرار اسکیپ کیوب  شما را ملزوم به تمرکز و صرف انرژی برای به یاد سپردن برخی اطلاعات و استفاده از آنها در مراحل بعدی بازی میکنند. این تمرین می تواند تاثیر مثبت بسزایی بر روی تقویت حافظه داشته و به ما در زندگی روزمره کمک شایانی کنند.

 

افزایش آگاهی

 

از آنجایی که ما در فضایی ناشناخته شروع به اکتشاف می کنیم و از دنیای روزمره خود به صورت موقت فاصله گرفته و در دنیایی جدید مجبور به کسب اطلاعات و استفاده از آنها به صورتی منحصر به فرد برای پیروزی در چالش­‌ها می­شویم، این امر باعث تقویت توانایی جذب اطلاعات و استفاده موثر­تر از آنها می­شود.

 

افزایش حس شادی و رضایت از زندگی

 

با اطلاعات جدیدی که کسب و به صورت خلاقانه از آن استفاده کردیم، بعد از خروج از اتاق فرار حس رضایت و لذت زیادی خواهیم داشت، هنگامی که در حال حل چالش ها در اسکیپ روم  هستیم آدرنالین خون ما افزایش پیدا کرده و هنگام خروج از اتاق حس موفقیت به ما دست خواهد داد.

امروزه در بسیاری از کشور ها از جمله ایران اتاق فرار وجود دارد و مخاطبان زیادی را جذب خود کرده است، مجموعه اسکیپ کیوب با چهار شعبه (توچال، بلوار دماوند، ایران مال، اپال) با هفت اتاق فرار جذاب، در این زمینه جزو تیم های موفق است.

اتاق‌ فرارهای این مجموعه شامل:

 

  •   اتاق فرار   Ocean Six: برگرفته از فیلم های Ocean’s Eleven  به مدت زمان 70 دقیقه شما را به چالش میکشد.

  •  اتاق فرارDead End: الگو گرفته از سری بازی های Silent Hill  شما را به مدت 90 دقیقه با ترس و دلهره به کشف معماها و حل آنها فرا می خواند

  •  اتاق فرار   Los santos: پلیسی و سیاسی و بسیار دشوار به مدت 90 دقیقه هوش شما را زیر ذره بین قرار می­دهد.

  • اتاق فرار Behind The Bars: بر پایه داستانی از جنگ جهانی دوم، شما باید از زندان نازی ها فرار کنید.

  •   اتاق فرار  Blow your Candles: در 70 دقیقه باید معمای یک قتل را به سرانجام برسانید.

  •    اتاق فرار  Movie Night: براساس اتفاقی واقعی در سال 2012.

  •    اتاق فرار My name is Sydney: مرتبط به سناریوی Dead End  تدوین شده و 75 دقیقه مملو از ترس و دلهره.



منبع: مجموعه اتاق فرارهای اسکیپ کیوب 





:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اسکیپ کیوب , اتاق فرار تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : دو شنبه 8 دی 1399

 در ادامه معرفی بازی‌های ترسناک بذارید از یه بازی که نیمه دوم همین امسال ریلیز شده و به عنوان یکی از ترسناکترین بازی های سال شناخته شده، براتون بگیم. فراموش نکنید اگر در سال ۲۰۲۰ و با وجود تمام اتفاقات ترسناکش بازی ای بیاد و بتونه لقب ترسناکترین رو به خودش اختصاص بده ، حتماً !!! چیز خوفناکی باید باشه ! همونطور که گفتیم، Death Stranding نقاط مشترک زیادی باP.T. داشت، ولی حالا یه بازی جدید ساخته شده که باید گفت فقط شبیه نیست و در واقع داستانش عیناً و کاملا از P.T. الهام گرفته شده. امکان نداره بازی ترسناک Infliction (تحمیل) رو بازی کنید و از همون شروع بازی ، از قسمت منوی بازی حتی یاد P.T. و اتفاقات اون نیوفتید. همین کافیه که از لحظه ای که دسته ی کنسول رو دستتون میگیرید ، یک چراغ رو حداقل روشن بگذارید و روی صندلیتون میخکوب شید.



بلاگ  قبلی‌مون هم در مورد یکی از ترسناک‌ترین بازی‌های این دهه ینی P.T نوشته بودیم.این بازی از ساخته‌های آقای کوجیما ست و از سری بازی‌های سایلنت هیل، ساخته شرکت کونامی بوده که اولین بار به صورت یه دموی 30 دقیقه‌ای در سال 2014 معرفی شد. بعد از معرفی این بازی، کوجیما به خاطر مسائلی که الان نمی خواهیم بهشون اشاره کنیم، از کمپانی کونامی جدا شد و تشکیلات خودش رو راه اندازی کرد تا در سال 2019 یک بازی شاهکار دیگه رو به اسم Death Stranding روانه بازار کرد که البته نقاط مشترک زیادی با P.T. داشت. شاید اولین و واضح ترین و بارزترین نشانه اش حضور نورمن ریدوس به عنوان نقش اول داستان در هر دو بازی باشه. بگذریم ! قرار نیست بیشتر ازین از P.T  صحبت کنیم. اگه دلتون می خواهد ترس این بازی رو، نه از پشت صفحه کامپیوتر، که مستقیم و با پوست و استخوان خودتون تجربه کنین، حتما اتاق فرار DEAD END رو که بازسازی عینی این بازی کامپیوتریه رو تجربه کنید و پشت بندش اتاق فرار My Name Is Sidney  رو هم از دست ندید که میتونه برای شما و دوستانتون مکمل خوبی باشه!



این بازی که به صورت اول شخص طراحی شده، طی دو نسخه عرضه شده؛ نسخه اولیه توسط استودیوی مستقل استرالیایی Caustic Reality سال 2018 به بازار اومد. این استودیو خودش هم داستان باحالی داره! کل کارای طراحی بازی و نویسندگی داستان و کلا همه چی به عهده مالک کمپانی، آقای Clinton McCleary انجام میشه!! یه چیزی شبیه اونچه در مجموعه یاتاق فرارهای اسکیپ کیوب اتفاق می افته و با حداقل نفرات حداکثر خروجی گرفته می شه. بگذریم، خلاصه که اولین نسخه بازی که پابلیش میشه برای pc عرضه میشه و حسابی هم جایزه می بره. اما نسخه ای که جدیدا منتشر شده و اسمش Infliction: Extended Cut و شاید به روزرسانی شده‌ی همونه... روی تمامی کنسولها قابل بازیه و همینه که باعث می شه خیلی زود بین گیمرها تا این اندازه مطرح بشه!

 

بریم سراغ داستان بازی! همه این شناخت رو داریم که بازی‌ها و فیلم‌های ترسناک باعث می شوند شما به عنوان بیننده یا شرکت کننده یا بازی کننده، بترسید، درسته؟ ولی چیزی در مورد احساس دلهره چی ؟ میدونید؟ بین احساس ترس و دلهره مرز پر رنگ ! اما باریکیه. کارگردان‌های معروفی مثل هیچکاک بیشتر روی دلهره مانور میدن... این حس دلهره‌ست که نهایتاً توی قلب و روحتون نفوذ میکنه و شاید باید گفت از احساس ترس عمیق‌تر و شدیدتره. مثال واضح ترش ، شما توی فیلم های ترسناک تا نمیدونید با چی طرفید، دلهره دارید و از زمانی که اون موجود خبیث و ترسناک رو میبینید و یا باهاش آشنا می شید، دلهره ی شما تبدیل به ترس می شه. و باید گفت بهترین جنبه بازی Infliction هم همینه که ترس و دلهره رو همگام با هم پیش میبره و حسابی ضربان قلبتون رو بالا پایین می کنه !

 

اولش اینجوری شروع می شه که شما داخل ماشین هستید و وارد گاراژ یک خونه میشید و بازی به همین سادگی شروع میشه! ماها معمولا انتظار داریم که بازی‌های ترسناک یک موسیقی مرموز داشته باشن، ولی اینفلیکشن شما رو توی یه سکوت مطلق غرق میکنه، یه سکوت دلهره‌آور، تنها با صدای تیک تاک یک ساعت! یا هر چیز پیشبینی نشده ی دیگه ای. پس یادتون باشه حتما با هدفون بازی رو تجربه کنید . شما باید توی این خونه بزرگ بگردین و سرنخ‌ها رو جمع کنید. می پرسید چه سرنخ هایی؟ خب، اولش داستان گنگه و شما نمیدونید چه خبره، ولی هرچی در بازی پیش میرید توجهتون بیشتر به عکسهای روی دیوار که یک خانواده خوشحال و خوشبخت رو نشون میده جلب میشه و نهایتا از بین همین خاطرات شیرین گناهان گذشته‌تون رو کشف، و راهی به سمت رستگاری پیدا می‌کنید. اوه، راستی یک روح خبیث هم توی خونه همراهتونه و بعضی وقتا یهو توی صورتتون سبز میشه! تنها راه نجات‌تون توی این مواقع اینه که زیر تخت، توی کمد، یا هرجایی که دم دستتونه قایم بشید تا روح گوگولیمون تشریفشون رو ببرن.

 

بازی معما محوره و سرنخ‌ها و وسایلی که به مرور پیدا میکنید توی حل معماها کمکتون میکنن. در طول بازی شما با حل معماها، گوش دادن به صداها، و مدارک و شواهدی که پیدا میکنید کم کم متوجه می شوید که چی شده که سر از این خونه درآوردید و ما هم قرار نیست بیشتر از این بازی رو براتون اسپویل کنیم. پس در اولین فرصت ، یک شبی که فرداش کاری ندارید ( شاید همین دوران قرنطینه بهترین زمان باشه ) ، حداقل ۳ ساعتتون رو خالی کنید ، یک ذره خوراکی های شیرین رو کنارتون داشته باشید ، اگر جراتش رو دارید چراغها رو خاموش کنید ، هدفون رو لحاظ کنید و در آخر دکمه ی استارت رو فشار بدید ! شب خوبی رو براتون آرزو می کنیم ! یوهاها : )))






:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اسکیپ کیوب , اتاق فرار تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : چهار شنبه 26 آذر 1399

این هفته میخوایم شما رو با مفهوم پوکر فیس ( Poker Face ) آشنا کنیم.مفهوم اصلی پوکر فیس در یک جمله ی کوتاه یعنی اینکه آنچه چهره ات و رفتار فیزیکیت جدا از خواسته ی تو به مخاطبت نشون می ده . اونچه تو به زبون نمیاری اما، چهره ات مطرحش می کنه. یا حتی بیشتر ، اونچه تو دروغ میگی و چهره ات دروغت رو لو می ده و عکسش رو نمایش می ده.

  می دونیم اگر این کلمه رو سرچ کنید تا ۲ صفحه از سرچ گوگلتون فقط لینک های مرتبط با خواننده ی مشهور آمریکایی با عینک درشتش لیدی گاگا خواهد بود. اما باور کنید این عبارت و مفهومش خیلی بیشتر از این حرفها می ارزه و می خوایم بهتون بگیم حتی از بابت مادی هم تاحالا خیلی بیشتر از لیدی گاگا و آهنگ و کنسرتهاش پول جابجا کرده !

 

اما چرا اسمش پوکر فیسه ؟ چون شاید اولین جایی که خیلی واضحتر ازش استفاده شده ، در بازی پوکر باشه. اگر با بازی پوکر آشنایی ندارید خیلی کوتاه معرفیش می کنیم. بازی پوکر یک بازی قمار با ورق پاسوره که در بازی، ورق خوب داشتن خیلی لازمه و همین باعث می شه آدمها مدام در حال بلاف زدن در بازی باشن. اگر ورقشون بده سعی کنن طوری جلوه بدن که ورقشون خوبه و بالعکس حتی ورقشون خوبه سعی کنن نشون ندن چه اندازه ورقشون خوبه تا شانس بردشون رو بیشتر کنن. خیلی سخته واقعاً این بازی رو در دو خط معرفی کرد. اما در همین اندازه بدونید برای بلاگ ما کافیه. کافیه یک نگاه به شرکت کننده های حرفه ایشون بندازید. اصولاً یا عینک آفتابی به چشم دارن. یا کلاهی سرشونه که چشماشون رو می پوشونه و یا حتی شالگردن دارن که نبض گردنشون رو بپوشونه ! اینا همشون نشونه هایی هستن که حریف می تونه باهاش دستتون رو بخونه ! حتی در این بازی برای شرکت کننده هاش یک سری حرکات مشخص هست که در طول بازی وقتی در انتظار حرکت حریف هستن، با مهره های ژتونشون انجام می دن تا در ناخودآگاهشون مرتکب حرکت اشتباهی نشن و دستشون لو نره.

پس با این اوصاف اولین برداشت هایی که از پوکر فیس صورت گرفته در این اندازه بوده که کی نسبت به دیگری ورق بهتر و یا بدتری داشته و همین خودش خیلیییییی بیشتر از خواننده ای که ازش صحبت شد پول جابجا کرده. اما پوکر فیس خیلی چیزهای دیگری رو نشون می ده و خیلی جاهای دیگه استفاده می شه. شما می تونید تشخیص بدید کی، کیو دوست داره. از کی یا از چه غذایی بدش میاد. اینکه طرفتون واقعا از اتفاق و یا شنیده ای از ته دل می خنده یا صرفاً حفظ ظاهر می کنه. اینکه طرف مقابل تا چه اندازه عصبانیه ، آیا فقط عصبانیه یا امکان داره بزودی به خودش یا به اطرافیانش آسیب بزنه ؟ و خلاصه اینکه هر حرفی که از طرفی زده می شه می تونید قضاوت کنید که راسته یا دروغه ؟

برای مثال در فرودگاه ها و یا دیگر اماکن عمومی که حفظ امنیت درش خیلی مهمه، اصولاً نیروهای امنیتی از آموزش های کلی چهره شناسی و پوکرفیس بهره مند هستن و ازش استفاده می کنن. به همین جهت پیشنهاد می کنم ، سعی کنید وقتی در فرودگاه هستید، بخصوص فرودگاه های بین المللی ، حتی اگر بدترین پیغام یا خبر رو در موبایلتون می خونید ، خونسردی خودتون رو حفظ کنید، وگرنه شاید باعث شه از تک تک گیت ها با حداکثر و انواع بازرسی های بدنی روبرو بشید. باور کنید بازرسی های بدنی کاملا بر اساس سلیقه ی مأمور روبروتونه. یا از چهره تون خوشش نمیاد. یا متأسفانه از نژادتون خوشش نمیاد و اگر نه حتماً یک استرسی، دلواپسی، ترس و یا خشمی در چهره تون دیده.

ما اینجا قصد داریم چند نمونه برای شما مثال بزنیم تا در کل با این مفهوم بیشتر آشنا شید. کتاب و مقاله در این رابطه زیاده. اما بنظرم خیلی سخت نگیرید. اگر می خواید بیشتر بدونید ، پیشنهاد می کنیم سریال LIE TO ME رو تماشا کنید. هم سرگرم کننده است و هم خوب تا اندازه ای آموزنده. برگردیم به مثال ها . مواردی که براتون کوتاه اشاره می کنیم نشانه های دروغ گفتنه. دروغ گفتن ، در این مفهوم رنگ نداره. دروغ یعنی هر زمانی که شما جدا از بخش حافظه ی خود ، از خلاقیتتون استفاده کنید. اینکه دروغ چه اندازه بزرگ یا کوچیک باشه خیلی در اینکه که شما سامانه ی عصبی خودمختار رو فعال می کنید تأثیری نداره و این سامانه همون سامانه ایه که قراره شما رو به مخاطبتون بفروشه ! پس مواظبش باشید.

 

  • دست به گردن و یا پشت سر زدن

  • دست به دهان زدن ( بخصوص وقتی فرد دو گوشه ی لب را فشار می دهد یعنی خود از کرده ی خود احساس پشیمانی می کند )

  • دست و یا خارش بینی

  • اگر فرد نشسته باشد ، شروع به جابجا کردن پاهای خود می کند ، گویی از شرایطی که درش قرار گرفته است راضی نیست.

  • اگر فرد ایستاده است ، صافتر و کشیده تر می ایستد

  • پلک زدن فرد کاهش میابد

  • شانه ی فرد ناخودآگاه جهش و تکان خواهد داشت

  • و ...

 

 

حتی روش های رایج دیگری هم هست که استفاده می شود، البته در بازجویی ، وگرنه در مکالمات روزانه لزومی ندارد شما تا این اندازه فرد رو به چالش بکشید که مطمئن شید دروغ یا راست می شنوید. اینکه برای مثال شما می توانید ابتدا از فرد سؤالی ساده بپرسید که مطمئن هستید برای پاسخگویی به حافظه ی خود رجوع می کند ، مثل اینکه دیشب شام چی خورده؟ فرد برای پاسخ لحظه ای از شما نگاهش را برداشته و به جهتی ( راست یا چپ ) خیره می شود و پاسخ شما را می دهد. شما دریچه ی نگاه و نیمکره ی کاربردی برای حافظه را شناسایی کردید و حالا می توانید از همان مخاطبتان سؤال مدنظرتون رو بپرسید. نگاه به جهت یکسان برابر با راستی و نگاه به خلاف جهت یعنی فرد در پاسخ از حافظه ی خود استفاده ای نداشته است ! آنچه دروغ شاید تلقی شود. هنوز باور ندارید ؟ کاری نداره ، بیاید این آزمایش رو امتحان کنید. از همان دوستی که در رابطه با شام ازش سؤال کردین بخواهید سؤال یکسان دیگری بابت ناهار روز گذشته رو بدون نگاه کردن به جهت خاطره و حافظه به شما پاسخ دهد. یا موفق نمی شود و یا کلللییی زمان می برد.

 

این موارد در چهره ی شما و اندام شما خلاصه نمی شود و حتی به گام صدای شما هم می رسد. شما از روی صرفاً صدای یک فرد می توانید تشخیص دهید دروغ می گوید و یا نه و جذابیت صدا این است که خیلی اوقات مشخص می کند فرد کدام عبارت را حتی دقیقاً دروغ گفته است.

 

در آخر این موضوعات همه تئوریست. شاید در بسیاری موارد جواب دهد، اما حتماً مثال نقض هم کم ندارد. به هر جهت خیلی سعی نکنید دروغ های اطرافیانتون رو کشف کنید چون بیشتر از هر کسی خودتون اذیت خواهید شد. چرا که خیلی ها عادت به حداقل اغراق در گفته هاشون دارن و قصدشون شاید صرفاً جذاب کردن آنچه مطرح می کنن برای شما باشه. پس سخت نگیرید و هرگز در زندگی روزمره ازش بهره نبرید !

 

بگذریم ! همه اینها رو گفتیم که بگیم اونچه در اتاق فرار BLOW YOUR CANDLES از مجموعه اتاق فرار اسکیپ کیوب مطرحه اتفاقاً تشخیص دروغ در بازجویی های ۴ مضنون داستانه ! البته شما قرار نیست به این مهارت مسلط باشید و کافیه به تناقض در داده هایی که بدست آوردید و از بازجویی ها می شنوید دقت کنید. فراموش نکنید تمام مضنونین دروغ می گن. شما غیر از دروغ باید تشخیص بدید کدام دروغ مهمتر و گویای معمای قتل پرونده است ! حالا این وسط اگر در صدا و گام صداها هم تونستید مهارتی کسب کنید هم که چه بهتر ! منتظرتون هستیم !

 

 



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اسکیپ کیوب , اتاق فرار تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 96
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : یک شنبه 23 آذر 1399

اگر با مجموعه ی ما و اتاق فرارهای ما آشنایی داشته باشید ، باید بدونید که یکی از سناریوهای ما ، MY NAME IS SIDNEY  با الهام از فیلم آنابل ساخته شده فیلم آنابل. باید بهتون بگم که برعکس چیزی که تمام فیلم های ترسناک اول یا آخر فیلمشون صرفاً به شوخی و یا به  دروغ مدعی می شن که بر اساس واقعیت ساخته شده آنابل کاملاً از روی واقعیت ساخته شده. و نه یک واقعیت جزئی ! منظورم اینه که فقط عروسک یک بنده خدایی اسمش آنابل نبوده. یا فقط از قضا اسم بازیگر زن نقش اول آنابل والیس نیست. ( حتماً از این بازیگر سریال پیکی بلایندرز رو ببینید ) نه ! این عروسک شوم ! دقیقاً به همین اسم وجود داشته و البته باید بگیم که داره ! و عیناً در قفسه ای شیشه ای که از کلیسای ترینیتی منهتن در نیویورک آمریکا  با طلسم تهیه شده محبوس شده! و مجدداً عیناً در موزه ی خانگی یک زوج نازنین که گویا هیچ سرگرمی و استعداد دیگری در زندگی جز این ژانگولر بازی ها نداشتن، نگهداری می شه. این عروسک در سال ۱۹۷۰ و عیناً مطابق با فیلم از دو هم اتاقی که عروسک رو خود مدعی بودند که دزدیده اند تحویل گرفته می شه و گویا روحی که اون تو تسخیر شده متعلق به دختری به اسم آنابل هیگینز هست.

برگردیم به زوج وارن،  این زوج عاشق به نامهای ادوارد وارن ماینی و لورن ریتا وارن هردو در زمینه های فراطبیعی محقق محسوب می شدن و خیلی از مسائل شیطان شناختی رو خودشون به صورت خودآموز آموخته بودن. این زوج استثنائی امروز هردو از دنیا رفته اند ( اد در ۲۰۰۶ و لورن در ۲۰۱۹ ) و متاسفانه یا خوشبختانه ، آموخته های خودشون رو به برادرزاده ی اد و خواهرزاده ی لورن ، انتقال دادن ! می خوام بگم نگران نباشید ، هنوز کسی هست که حواسش به این عروسک و بقیه دوستایی که تو اون کلکسیون شخصی دوستان جمع آوری شدن ، رسیدگی کنه و ازشون مراقبت کنه.

گفتیم دوستای دیگه ، بله . این عروسکه من ، مثل آنچه در فیلم میبینید کنار مهره ها و اعضای دیگر شیطانی اسیر شده که به دیگر پرونده های زوج وارن مربوط می شه. زوج وارن پرونده های متعددی رو درش حضور داشتن و ایفای نقش کرده اند که باید بهتون بگم خیلی از بهترین فیلم های ترسناکی که دیدید و دنبال می کنید اصولاً به پرونده های همین دو نفر و تجربیات و دست نوشته های همین دو نفر بر می گرده. برای مثال فیلمهای احضار ۱ و ۲ که در آنها دو پرونده ی خانواده ی پرون و آمیتی ویل از مجموعه تحقیقات برجسته ی خانواده ی وارن به حساب می آیند.

پرونده های زوج وارن در خانواده ها و یا خانه های تسخیر شده یا نفرین شده زیاد هستن ، مثل خانواده ی آنفیلد پولترژئیست در لندن که باز الهام بخش در ساخت فیلم احضار ۲ بوده است و یا قتل هایی که در پرونده ها نشانی از تسخیر و جن زدگی یافت می شد، باز می شه برای نمونه به پرونده ی قتل آلن بونو ، توسط هم خانه اش، آرنی جانسون در سال ۱۹۸۱ اشاره کرد. این موارد زیاد هستن و در رابطه با هر پرونده الآن صرفاً یک سری نوشته هست که به تأیید و یا تکذیب آنچه گذشته می پردازه. اما عروسک آنابل ، در قفسه اش سر و مر و گنده حاضره ! و دیگر دوستهاش که اتفاقاً تصویری از اونها رو هم حتماً در فیلم آخر آنابل  با اسم Annabelle Comes Home می تونید ببینید. مثل جعبه ی موسیقی خانواده ی پرون ، سامورایی ، پیانویی که خود بخود نواخته می شه ، میمون اسباب بازی ، آینه ی احضار ، کتاب سگ سیاه ، بت شیطانی ، تابوت خون آشام و آجری از رهبر برلی و شاید عروسکی از آنابل ترسناکتر ، عروسک سایه ، که اگر کنارش بخوابید می تونه باعث ایست قلبی ، تفنس و حتی مرگتون بشه !

فکر کنم همین اندازه کافی باشه ، و در همین اندازه که بدونید این فیلم ها خیلی هم ساخته ی ذهن و تخیل نویسنده و فیلمساز نیست و نمی دونیم چرا و چجوری ، ولی بعضی ها واقعاً این اندازه بدشانس هستن که توی زندگیشون درگیر این مسائل شیطانی هم بشن !

اگر دوست دارید کمی فراتر از فیلم های ترسناک ، این فضاها رو از نزدیکتر و شاید ملموستر تجربه کنید حتماً اتاق فرار MY NAME IS SIDNEY  از مجموعه اتاق های فرار اسکیپ کیوب رو تجربه کنید. 

منتظرتون هستیم

 





:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اسکیپ کیوب , اتاق فرار تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 75
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : سه شنبه 18 آذر 1399

سوژه ای که برای این هفته انتخاب کردیم ، یک سرقته ! یک سرقت هنری و راستش نه فقط یک سرقت که باید گفت مشهورترین سرقت هنری در طول تاریخ ! درسته ! سرقت منالیزا از موزه ی لوور فرانسه.

که  در راستای سناریوی جدیدمون ، اتاق فرار OCEAN’S SIX  در مجموعه اسکیپ کیوب ،  در رابطه با سرقت یک الماس از یک کلکسیونر ایتالیایی است و با ایده گرفتن از سری فیلم های OCEAN’S ELEVEN  ساخته شده بنویسیم.

این تابلو همونطور که می دونید توسط لئوناردو داوینچی نقاشی شده و شاید اسماً این نقاشی ۴ سال زمان برده، اما در واقعیت داوینچی کماکان اعتقادی به پایان کارش نداشته و در آخرین سال زندگیش ۱۵۱۹ کماکان مشغول اصلاح و یا تکمیل این اثر هنریش بوده.وسواس ذهنی!

در سال ۱۵۰۳ یک از اشراف زاده های فلورانس در ایتالیا به نام فرانسیسکو بارتولومئو به داوینچی سفارش نقاشی همسر سوم خودش رو ،‌ به نام لیزا آنتونیو ماریا می ده. بعد از ۴ سال آنچه در ظاهر نقاشی پایان یافته ی منالیزاست رو به فرانسیسکو نشون می ده و جالبیش اینجاست که کار رو اما به اون نمی فروشه ! اگر ایران بود حتماً قضیه ناموسی می شد و همونجا طرف دخل داوینچی رو میاورد. اما به هر جهت داوینچی فلورانس رو ترک می کنه و نقاشی رو با خودش به فرانسه می بره.

در رابطه با اینکه واقعاً چرا نقاشی رو تحویل فرانسیسکو نمی ده نظرهای مختلفی وجود داره ،‌اینکه واقعاً داوینچی معتقد بوده هنوز کارش روی نقاشی تموم نشده و خوب اتفاقاً همونطور که گفتیم در سال ۱۵۱۹ باز روی اون کار می کنه. یا اینکه به نحوی یا عاشق منالیزا بوده و یا حداقل عاشق آنچه از منالیزا خلق کرده بوده شده. به هر حال در نهایت این تابلو توسط خود داوینچی در اسل ۱۵۱۶ به پادشاه وقت فرانسه فروخته می شه. و بعد ها خیلی تو فرانسه ازین شهر به اون شهر جابجا می شه تا اینکه نهایتاً موزه ی لوور پاریس رو به عنوان خانه ی خودش انتخاب می کنه. آنچه این نقاشی منالیزا رو از دیگر اثرهای داوینچی متمایز می کنه ، به جهت تکنیک فوق العاده ی سایه روشنیست که داوینچی در شاهکارش استفاده کرده، اما باور کنید، آنچه شما از این تابلو می دونید و اون رو به عنوان مشهورترین اثر هنری دنیا  می شناسید ، هیییچ ربطی به داوینچی و یا هنر داوینچی نداره ! قیمت تابلو هم همینطور ! این همه کارهای دیگه ی هنری در همان دوره ی رونسانس وجود داره که تا همین ۱۰۰ سال پیش بمراتب از منالیزا گرونتر و با ارزشتر بودن. پس داستان چیه ؟ ما اینجاییم که همین رو براتون بازگو کنیم.

 

در سال ۱۹۱۱ ، در یک روز دوشنبه، ۲۱ آگوست ، موزه ی لوور با یک فاجعه روبرو می شه ! تابلوی منالیزا یا در زبان فرانسوی لاژکوند ( لبخند ژکوند ) سر جای خودش نیست ! همین کافیه تا غرور ملی یک کشور به اسم فرانسه زیر سؤال بره و تماما دنیا اون رو به عنوان بهترین سوژه ی روز روزنامه و رسانه ها انتخاب کنن ! بله ! شهرت این تابلو به همین سرقت بر می گرده و بس ! هر چه بیشتر این پرونده به طول انجامید ، به شهرت این اثر هم افزوده شد. همین ! درست مثل اونچه حالا در هنر روز دنیا و موزه ها خط مشی و الگو قرار گرفته شده و ارزش هنر رو نه خود هنر که داستانش و هرچه رسانه ای شدن داستانش تعیین می کنه. مثال بارزش اثر دختر با بالون از آثار بنکسی که در سال ۲۰۱۸ برای رسانه ای شدن هرچه بیشتر اثر، توسط خود هنرمند در جلوی چشم حضار ریش ریش می شه و نابود می شه ! البته یک کپی از کار بوده. بگذریم ! ما اینجا نیستیم که صنعت هنر رو بازبینی کنیم و نقد کنیم و صرفاً قصد داریم تا این داستان رو برای شما بازگو کنیم.

 

روزهای دوشنبه ، موزه ی لوور مثل تمام موزه های دیگه برای عموم تعطیل بوده. هرچند اگر تعطیل هم نبود ابداً فکر نکنید که مثل حالا سالانه بیش از ده میلیون بازدید کننده داشته. اون موقع موزه ها به مراتب خلوت تر بودن و به همین جهت از سیستم های امنیتی و نیروهای محافظ خیلی چیپ و غیرحرفه ای برخوردار بودن. طوری که اصولاً نیروهای محافظش رو افراد مستمری بگیر و یا بازنشسته ها تشکیل می دادن و اصولاً بهترین شغل برای چرت زدن بوده. به هر حال اولین بار در ساعت ۸:۳۵ صبح ، مدیر تعمیرات آقای پیکه متوجه می شه که تابلو سر جای خودش نیست. واکنشش چیه ؟ هیچی ... به مسیر خودش ادامه می ده. پیش خودش تصور می کنه حتماً برای عکاسی به استودیو برده شده. اما کسی که پیگیر عدم حضور این تابلو می شه ، آقای لوئی برود ، نقاش برجسته ی اون روزها بوده که شهرتش به خاطر کپی از روی کارهای مطرح  و برجسته برای توریست ها بوده و از قضا در اون بازه مشغول کپی از روی نقاشی منالیزا بوده. این آقا که در عدم حضور تابلو کارش پیش نمی رفته ، پیگیر می شه و وقتی نگهبان خواب آلو به زور لوئی به استودیو عکاسی می ره ، تازه دوزاری دوستان می افته که اوه اوه ! چه گلی کاشتن !

ازونجایی که روحیه ی خوب و ریلکسی داشتن ، باز خوشبینانه تصور می کنن که شاید کار هنوز داخل موزه باشه ، پس مشغول گشتن در موزه می شن تا اینکه در راه پله ی بخش خدمات، با قاب و شیشه ی خالی اثر روبرو می شن ! دیگه می تونستن مطمئن باشن که خواب نمی بینن و باید مسئولین بالارتبه تر و پلیس رو در جریان قرار بدن.

دولت و پلیس فرانسه برای این پرونده ، کارآگاه لوئی لوپن رو انتخاب می کنه. مشهورترین کارآگاه نه فقط کشور که جهان ، که به نحوی برای خودش شرلوک هولمز اون دوره بوده. آقای هولمز با وارد عمل شدنش هرچند بیش از ۲۴ ساعت دیر به محل سرقت می رسه ، با این حال خیلی زود اسناد و مدارک خوبی رو بدست میاره. اول اینکه با بازپرسی از کارکنان موزه به زمان تقریبی سرقت پی می بره. زمان سرقت چیزی بین ۷:۳۰ تا ۸:۳۵ صبحگاه بوده ، زمانی که برای اولین بار، همان آقای پیکه متوجه عدم حضور تابلو می شه. از طرفی با آنچه یکی از کارکنان بخش تأسیسات مطرح می کنه، همان روز صبح ، فردی رو روی پله های کنار در خروجی، نزدیک به همان جایی که قاب خالی تابلو پیدا شده بوده، با دستگیره ی شکسته ی در می بینه. اما چون در قفل بوده حساسیتی نشون نمی ده و می گذره ! یعنی انقدر نیروها بیخیال بودن ! آنچه در مرحله ی بعد کارآگاه لوپن سراغش می ره ، قاب و شیشه ی خالی تابلو بوده. در اون روزگار پزشک قانونی تازه به دست آور اثر انگشت رسیده بود و از اونجایی که لوپن کارآگاه بروزی بوده ، خیلی سریع بر روی قاب به دنبال اثر انگشت می گرده . چرا که این موضوع هنوز رسانه ای نشده بود و هنوز استفاده از دستکش در بین سارقین جا نیوفتاده بود. اتفاقاً خیلی ساده اثر انگشتی روی شیشه پیدا می شه! این یعنی آقای لوپن تا یک قدمی دستگیری مجرم پیش رفته بوده ! در بانک اطلاعاتی پلیس فرانسه ، هفتصد و پنجاه هزار مورد اثر انگشت وجود داشت و در اون روز تنها راه، بازبینی دستی و تک تک موارد بود. آنچه کار رو سختتر می کرد، این بود که برعکس اثر انگشت روی اسلحه و دیگر آلت های قتاله ، نمی شد گفت اثر انگشتی که روی شیشه روئت شده، دقیقا می تونه مربوط به کدام انگشت باشه و ازین رو هر یک از هفتصد و پنجاه هزار مورد، می بایست برای هر انگشت جداگانه و هر یک ده مرتبه بازبینی و بررسی می شدند ! این می تونست روند پرونده رو خیلی خیلی کند کنه و با توجه به اینکه آبروی فرانسه در میون بود، اصلاً به تنهایی گزینه ی مناسبی نبود. پس لوپن می بایست سعی می کرد به گروه محدودتری برای بررسی اثرهای انگشت می رسید.

آنچه لوپن رو تشویق به محدود کردن این تعداد می کرد، نحوه ی برش دقیق و بی خطایی بود که در قاب خالی و برای جداسازی تابلو انجام شده بود. این ثابت می کرد فرد سارق فردی مسلط و احتمالاً از گروه سارقین ماهر بین المللی آثار هنری باشه. در این بین لوپن یک آزمایش ایده آل رو هم در محل جرم جام داد، تابلویی مشابه رو به ۴ قلاب جایگاه تابلوی منالیزا آویزون می کنه و از همکاران پلیسش می خواد که تابلو رو از دیوار بردارن. این کار با حضور دو نفر، بیش از ۵ دقیقه زمان می بره ! اما همین کار مشابه رو از یکی از نیروی خود موزه می خواد که انجام بده و تابلو در کسری از ثانیه از دیوار جدا می شه. پس یک دسته ی جدید به گزینه های لوپن اضافه می شه ! نیروهای حال حاضر و یا هرکه در گذشته با این موزه همکاری داشته و می تونسته این قلق رو بلد باشه.

در مرحله ی اول از ۲۵۶ کارمند موزه اثر انگشت گرفته می شه و بررسی صورت می گیره. نتیجه کماکان منفیه. گروه دوم گروهیست که با موزه جداگانه ، یا در گذشته همکاری داشته. یکی از این موارد ، کارگاه گوبیر بود که برای موزه قاب با شیشه های محافظ می ساخت. پس از ۵ نیروی این کارگاه خواسته می شه تا برای بازپرسی و گرفتن اثر انگشت به پلیس مراجعه کنن. تمامی اعضای کارگاه پیروی می کنن غیر از یک نفر. وینچنزو پروجیا. این واکنش مشکوک باعث می شه تا کارآگاه لوپن بدون فوت وقت به بررسی سوابق این فرد بپردازه. وینچنزو یک کارگر مهاجر ایتالیاییست که بدون تحصیلات و فقیره و از قضا سابقه ی کیفری هم دو مورد داره. آخریش چاقو کشیدن روی یک روسپی بوده که بخاطرش ۸ روز زندانی هم شده. نتیجه ای که کارآگاه لوپن می گیره اما منفیه ! از دید او این سرقت ابداً وجهه ی مادی نداشته و سارق از دید لوپن می بایست فردی پیشاپیش ثروتمند ، با فرهنگ و از طبقه ی بالای جامعه باشه و نه یک مهاجر بی سواد و بدبخت و کارگری دونپایه.

به هر جهت به خاطر اینکه این پرونده بزرگتر از این حرفهاست و لوپن باید به دولتت فرانسه هم پاسخگو باشه ، نه خودش که یک کارآگاه دونپایه و درخور مضنونش، و برای بازپرسی از وینچنزو به محل سکونتش می فرسته.

کارآگاه وارد یک اتاق با ۱۲ متر مربع مساحت می شه. یک تخت، یک میز و دو صندلی. وینچنزو با حداقل داشته اش، از او پذیرایی می کنه، به سؤالات پیش پا افتاده ی او جوابهای پیش پا افتاده تر می ده ، کارآگاه منزل که چه عرض می شه کرد ، اون دخمه رو یک بازرسی کلی و ساده می کنه و همونطور که ازش انتظار می رفته دست خالی به نزد لوپن بر می گرده.

حالا دو هفته از ماجرا می گذره. افتخار فرانسه خدشه دار شده و کماکان بزرگترین کارآگاه روز دنیا پاسخی برای اینکه چه کسی و چگونه این سرقت رو مرتکب شده نداره. مصاحبه نکردن لوپن با روزنامه ها ، خود بیشتر باعث می شد تا روزنامه ها و رسانه ها از خلاقیت و تخیل خودشون بهره ببرن و این داستان سرقت رو مدام جذابتر ، پیچیده تر و مهیجتر جلوه بدن. و نهایتاً ازونجایی که برداشت می شد مسئولین دولتی و پلیس دستشون به جایی نمی رسه ،‌روزنامه ها خودشون وارد عمل شدن و برای پیدا کردن این اثر هنری جایزه تعریف کردن. جایزه ای به ارزش پنجاه  هزار فرانک! چیزی بیش از یک میلیون پوند امروز !

این جوایز و تیتر روزنامه ها بودن که روز به روز به ارزش این تابلو و منالیزا می افزودن ! برای اینکه باور کنید این تابلو تا قبل از این واقعه این چنین ارزشی نداشت و این اندازه شناخته شده نبود، می شه به تیتر و عکس روزنامه ی واشینگتن پست اشاره کرد که درش از تصویر دیگری به اشتباه به جای منالیزا استفاده شده بود ! فکر کنید ! کسی امروز ندونه منالیزا چه ریختیه ؟! محاله !

به هر حال این پرونده ها برای پلیس و پیشبرد پرونده هم چندان بلا استفاده نبود و این تیتر و جوایز پلیس رو به مضنون جدیدی رسوند ! و اون کسی نیست جز پابلو پیکاسو ! پابلو هم مهاجر بود و هم با تمام آنچه لوپن از سارق در ذهنش تداعی کرده بود همخوانی داشت. از قضا در تفتیش منزل پیکاسو هم دو مجسمه از مجسمه های ایبریایی از متعلقات موزه ی لوور پیدا شد و پیکاسو هم نهایتاً به نقش خود در سرقت این تابلوها اعتراف کرد. او از این مجسمه ها اثری با نام دوشیزگان آوینیون در سال ۱۹۰۷ خلق کرده بود که از اولین آثار هنر مدرن محسوب می شد و از طرفی می شه به یکی از جملات مشهور او اشاره کرد که همواره می گفت : “ هنرمند بد کپی می کنه و هنرمند خوب سرقت ! “  احتمالاً دقیقاً منظورش همین بوده.

به هر حال آنچه اون روزها پلیس به دنبالش بود منالیزا بود و نه مجسمه ها و پیکاسو بعد از چند روز بازداشت نهایتاً آزاد شد.

حالا ماه ها از سرقت گذشته بود ، مردم و روزنامه ها حوصله شان سر رفته بود و سوژه های جدیدتری رو دنبال می کردن. سوژه هایی مثل غرق شدن کشتی تایتانیک در آپریل ۱۹۱۲ دیگه مراتب جذابتر از این آبروریزی فرانسه و پلیس و کارآگاهش بود . پس پرونده هم به حالت تعلیق دراومد. کارآگاه لوپن در ۱۹۱۳ بازنشسته شد و مجبور شد کار حرفه ای خودش رو به تلخترین شکل ممکن رک کنه ! همه تقریباً این زن و این اثر داوینچی رو از خاطر برده بودن که در دسامبر سال ۱۹۱۳ ، یعنی ۲۸ ماه بعد از سرقت ، یک دلال آثار هنری بنام آلفردو جرین ، در فلورانس ایتالیا نامه ای دریافت می کنه. نامه ای به زبان ایتالیایی و مبدأ اما فرانسه. نویسنده ی نامه خودش رو لئونارد وی ( برداشتی از لئوناردو داوینچی ) معرفی می کنه و مدعی می شه تابلوی منالیزا رو در اختیار داره و حاضره با تخفیف و به قیمت پانصدهزار لیر معادل نیم میلیون پوند امروز به آلفردو بفروشه. چرا آلفردو اما ؟ در نامه قید می شه که چون شما ایتالیایی هستید و این اثر باید به خونه خودش برگرده !

آلفردو کمی تأمل می کنه ، چرا که در همین مدت ۳ سال بیش از ۶ نسخه ی قلابی از این تابلو با روشهای مشابه در آمریکا بفروش رفته بوده. اما در نهایت با مدیر نسخه ی ایتالیایی موزه ی لوور اوفیتزی ، آقای جووانی پوجی برای تأیید اصالت کار تماس می گیره و با نویسنده ی نامه برای ۱۷ دسامبر در هتلی در فلورانس قرار ملاقات می گذاره. آنچه آلفردو و همراهش در هتل باهاش روبرو می شن خارج از چیزی بوده که انتظار داشتن. جوانی ژولیده و بخت برگشته و ظاهراً بی استعداد. باید این مشخصات براتون آشنا باشه. نیست ؟ درسته ! این شخیست لئونارد وی کسی نیست جز وینچنزو پروجیا.

وینچنزو که برعکس آنچه شما انتظار دارید اصلاً آدم زرنگی نبوده خیلی راحت حاضر می شه تابلو رو برای مقایسه ی دقیقتر و تأیید اصالت به آقای رافائل بسپره تا با خود به موزه ی اوفیتزی ببره و در صورت تأیید اصالت مژدگانی برای او به هتل ارسال شه. و همون طور که می تونید پیش بینی کنید چیزی که نهایتاً در اتاقش رو می زنه ، مژدگانی نبوده و پلیس بوده. 

بیاید ۲ سال برگردیم عقب ، وقتی که کارآگاه لوپن جای خودش اون کارآگاه کودن رو برای بازپرسی و بازرسی به منزل وینچنزو می فرسته.  اتاقی ۱۲ متری که یک تخت داره ، یک میز و دو صندلی و یک تابلو به این قیمت. و چطور کارآگاه خنگ ما اون رو پیدا نکرده ؟ تابلو، زیر یک پارچه ی مخملی، روی میز بوده، همون میزی که روش وینچنزو از کارآگاه پذیرایی می کنه. خنده داره نه؟! ولی بیاید همه چیز رو گردن این کارآگاه بیچاره نندازیم. کارآگاه لوپن کافی بود تا اثر انگشت وینچنزو رو بگیره و با اثر انگشت روی شیشه تطابق بده. یا کافی بود عکسی از اون رو فقط به مسئول تأسیسات موزه نشون بده و بپرسه این همون چهره ایه که روی پله ها. دیده یا نه. و این پرونده می تونست خیلیییی زودتر و بدون رسوایی خودش و کشورش در کمتر از دو هفته بعد از سرقت بسته شه.

جالب اینجاست که این نقاشی طبق خواسته ی وینچنزو به مدت دو هفته در فلورانس ایتالیا به نمایش گذاشته می شه و بعد اما نهایتاً در تاریخ ۴ ژانویه ی ۱۹۱۴ به پاریس و موزه ی لوور بازگردانده می شه.

در آخر حکمی که برای وینچنزو صادر می شه ۱۲ ماه زندانه که جالب اینجاست فقط ۷ ماه اون رو می گذرونه. و این چهره ی بدبخت و بی سواد به چهره ای میهن پرست و قهرمان برای مردم ایتالیا مبدل می شه.

دو نکته ای که در انتها شاید جالب باشه بدونید ، اینه که با وجود اینکه امروزه سالانه نزدیک به ۴ میلیارد دلار ارزش دزدی آثار هنریه و این تجارت بعد از تجارت مواد مخدر و اسلحه ، سومین تجارت سیاه محسوب میشه ، آنچه وینچنزو در اون صبح دوشنبه به تنهایی و خودسرانه انجام داد،  کماکان بزرگترین سرقت هنری جهان محسوب می شه و این تابلو، یعنی منالیزا امروزه بیش از دو و نیم میلیارد دلار قیمت داره !

 

امیدواریم که از خوندن این بلاگ و این داستان لذت برده باشید ، شیطنتتون گل کرده باشه و بخواید مهارت دزدی خودتون و دوستاتون رو محک بزنید. پس پیشنهاد می کنیم حتما اتاق فرار OCEAN’S SIX از مجموعه ی اتاق فرار های اسکیپ کیوب رو تجربه کنید. 

منتظرتون هستیم.

 

 


:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اسکیپ کیوب , اتاق فرار تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 75
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : یک شنبه 16 آذر 1399

اشتباه نکنید ! این هولمز با اون هولمزی که شما می شناسید خیلییییی فاصله داره ! شاید تا اندازه ای آدم باهوشی هم بوده باشه اما کاملا در مسیری مخالف از آقای شرلوک هولمز هوشش رو استفاده کرده !  این آقا شرلوک هولمز کارآگاه بریتانیایی ساکن خیابون بیکر نیست!

این آقا تا قبل ازینکه این حکم براش صادر شه ، هیچ سابقه ی کیفری ای نداشته و تنها خلافی که مرتکب شده بوده ، سرعت غیر مجاز در اکتبر سال ۲۰۱۱ بوده که بنده خدا جریمه اش رو هم داده بوده. اما چیزی که سرنوشت جیمز رو رقم می زنه ، حماقتیه که در شب ۲۰ ژوئیه ی ۲۰۱۲ مرتکب می شه ! جو سری فیلم های DC   و شخصیت جوکر می گیرتش و در شب اکران فیلم Dark Knight Rises   همه ی اون کسایی که از قضا مثل خودش عشق داستان های DC  و فیلم های کریستوفر نولان بودن و برای شب اول اکران فیلم به سینمای شهرشون در آورورا ( دنور) ، ایالت  کلرادو آمریکا رفته بودن رو به گلوله می بنده !

 

کسی که ما داریم ازش صحبت می کنیم اسم کاملش هست جیمز ایگال هولمز ، متولد ۱۳ دسامبر ۱۹۸۷۶ . اون در حال حاضر ۳۲ سالشه و نزدیک به ۸ ساله که در زندان به سر می بره و مابقی عمرش رو هم قراره همونجا بگذرونه. شک دارید ؟ پس لازمه بدونید حکمی که براش صادر شده ، شامل ۱۲ مرتبه حبس ابد و ۳۳۱۸ سال حبس اضافه بدون شانس بخششه. ی

جیمز سعی می کنه هنر رو چاشنی کارش کنه ، پس اول با دو تا گاز اشک آور کار رو شروع می کنه و بعد با شلیک ۷۶ گلوله ۱۲ نفر رو می کشه و ۷۰ نفر رو زخمی می کنه ! خیلی جاها یه تیر و دو نشون زده ! در این حد که ۳ تا از گلوله هاش دیواره ی سالن سینما رو سوراخ کرده و ۳ نفر دیگه رو که در سالن کناری مشغول تماشای همین فیلم بودن رو زخمی می کنه ! سالن کناری واقعا آدمای خوش شانسی بودن !!! حتی همین ۳ نفرشون !

جیمز با خودش ۳ تا اسلحه گرم داشته ! جدا از گازهای اشکاور و سلاح های سردی که داشته ، ۶ گلوله با شات گان می زنه ، ۶۵ تا با تفنگ نیمه اتوماتیکش می زنه و ۵ تای آخر رو هم با کلت کالیبر ۴۰ ! معلومه به بازی های کامپیوتری مسلط بوده و وقتش رو با ریلود کردن نمی کشته ! تفنگ رو سریع عوض می کرده !

حالا سؤالی که براتون پیش میاد حتما اینه که چجوری اینارو با خودش برده تو ؟!!! با یک شلوار ۶ جیب !!! همین ! باورتون نمی شه ؟ که این سایز اسلحه ها و ماسک توش جا شه ؟ تابلو نمی شه آخه ؟ خوب گویا نمی شه ! توی بازی اتاق فرارMOVIE NIGHT از همین مجموعه ی اسکیپ کیوب که به بازسازی شب سانحه پرداخته ، در ابتدای بازی می تونید از تلویزیون سالن که تصویر دوربین های مداربسته ی لابی سینما رو نشون می دن ، جیمز جوون ۲۴ ساله رو ببینید که با یک شلوار گشاد ۶ جیب وارد می شه ، بلیطش رو نشون می ده و دوباره از کادر دوربین خارج می شه ! اگر شما تو لباس و شلوارش چیز تابلو یا مشکوکی دیدید، به ما هم نشون بدید !

 

خلاصه بهتون بگم که به هیچ کس رحم نمی کنه و سالن رو با خون یکی می کنه و به اعتقاد خودش انتقام کوچیکی از جوکر رو می گیره و خیلی ریلکس از در پشتی سینما خارج می شه و خوشبختانه در حین سوار شدن کنار ماشینش دستگیر می شه ! البته مقاومتی هم نمی کنه. جالبه بدونید پیشاپیش توی آپارتمانش کلی تله های انفجاری کار گذاشته بوده و یه جورایی منتظر دستگیر شدن و تفتیش منزلش بوده .

 

پیامد این داستان هم در دنیای سینما جالب و بامزه است ! بعد از سانحه ی تیر اندازی شب سینمای آورورا در فیلم Dark Knight Rises ، اکران فیلم Gangster Squad  که همزمان با فیلم بتمن بوده نزدیک به یکسال به تعویق می افته و در سال ۲۰۱۳ اکران می شه. چرا ؟! چون توی فیلم صحنه ای هست که بازیگر یه مشت بیننده رو به رگبار می بنده. و امکان داره باز باعث شه بیننده های فیلم بتمن جونشون به خظر بیافته. هرچند هر دو فیلم توزیع کننده اش وارنر برادرز بوده. اما بی انصافیه ! 

 

این هارو ولش کنید. هرچی گفتیم از قبل بود. امروز این دوست ۳۲ ساله ی ما در چه حاله ؟ این آقا در حال حاضر به یک چهره برای جوکر تبدیل شده ، و اتفاقا خیلی شبیه به جوکر داره حبسش رو می گذرونه. تا شاید یه روزی کسی چه می دونه ، یکی جای بتمن هم اومد و خودش باعث و بانی فرار کردن این آقای هولمز شد. جالبترش اینکه این داستان به شخصیت جوکر خلاصه نمی شه و خیلیییییی ها دارن سر و دست میشکنن که جای هارلی کویین رو بگیرن !!! این آقای هولمز کلی طرفدار داره و کلی نامه های عاشقت شوم که اکثرش رو یه مشت دختر خول و چل با توهم هارلی کویین شامل می شن ! این دوستان گویا برای اینکه بیشتر به چشم جیمز جوون تنها و معذب بیان ، براش از خودشون عکس هم می فرستن که این عکسها همشون توی سلول جیمز به دیوار نصب شدن.

 

و اما در آخر نتیجه گیری ! سری ۳ گانه ی بتمن ساخت کریستوفر نولان رو حتما ببینید. پیش ما در اتاق فرار اسکیپ کیوب ، حتما سناریوی Movie Night رو تجربه کنید. بعد بشینید فیلم جوکر رو هم به کارگردانی تاد فیلیپس ببینید. و با خودتون یکبار مرور کنید.

اگر شخصیت جوکر در فیلم نولان همچین خروجی وحشتناکی داشته ، حتما این فیلم و این شخصیت جوکر در فیلم تاد هم تأثیر کمتری نخواهد داشت. پس دوستانه می گیم فیلم بعدی از سری فیلم های بتمن کمپانی وارنر. برادرز رو حتما از خونه ببینید ! ریلکس و مطمٍئن .

 

 



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار ترسناک , اسکیپ کیوب , اتاق فرار تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 81
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : چهار شنبه 12 آذر 1399

اتاق فرار از اون جاهاییه که خلاقیت توش حرف اول رو میزنه! خلاقیت توی طراحی دکور، آمبیانس، و بله، در داستان بازی! تعداد خیلی خیلی خیلییی زیادی اتاق فرار در کل دنیا  همچنین ایران وجود داره، و درسته که بعضی جاها داستانشون شبیه هم می‌شه، ولی اساسا هر اتاق فرار داستان مستقلی داره. ما هم توی مجموعه اتاق فرارهای اسکیپ کیوب تلاشمون رو کردیم که داستان بازی ها خلاقانه، هیجان انگیز و نوآورانه باشه! به جرات میتونم بگم اتاق فرار لوس سانتوس یکی از خاص ترین داستان ها توی ایران رو داره. داستانش یه جورایی به آینده (البته آینده نزدیک) مربوطه، پس برای خلق این داستان نیاز بوده مقداری آینده رو پیش‌بینی کنیم، منتها توی این قضیه چندتا پیش‌بینی زیاااادی درست از آب دراومدن!! بذارین بیشتر توضیح بدم:

حکیمی می‌گفت: "تنها چیز قابل پیش‌بینی در مورد زندگی، غیرقابل پیش‌بینی بودن اونه!!". فکر نمی‌کنم هیچکس میتونست تصور کنه که یه روز یه ویروس کوچولو زندگیش رو اینقدر تغییر بده!کسایی که تا امروز پیش ما سناریوی اتاق فرار لوس سانتوس رو تجربه کردن می دونن این سناریو در رابطه با یک عملیات تروریستی توسط داعش در دور دوم انتخابات آمریکا و ترامپِ و شرکت‌کننده‌ها می‌بایست پیش از هر چیز، روز و محل وقوع سانحه رو تشخیص بدن و در مرحله‌ی بعد جلوی عملیات رو بگیرن.

پس لازمه ی طراحی بازی این بوده که حال و هوای سال ۲۰۲۰ در آمریکا و باقی نقاط جهان تا اندازه‌ای پیش‌بینی بشه و در تار و پود داستان بازی قرار بگیره. اما در بعضی موارد این پیش‌بینی‌ها به طرز عجیبی به واقعیت نزدیکه!

خب بدون شک جذاب‌ترین پیش‌بینی‌ای که درست از آب درومده وجود یک ویروس واگیردار در دنیا و آمریکاست که باور کنید خود ما رو هم شگفت زده کرده. در بازی اسمی از ویروس برده نمی شه و منشأ اون کشورهای جنگ‌زده و سوریه تعریف می شه. علت وجود ویروس هم با یک سری توضیحات بیوشیمیایی مختصر ازش رد شده. تاریخ شیوع ویروس هم کمی عقب تر از کرونا و در اکتبر ۲۰۱۹ پیش‌بینی می‌شه، که البته امروزه در اخبار می‌بینیم تاریخ اولین مشاهدات و مستندات مربوط به کووید-۱۹ مدام عقب‌تر میره و حتی در حال حاضر با توجه به گزارش BBC ، گویا اولین مورد به کشور فرانسه، شهر پاریس، در تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۹ بر می گرده. مردی ۵۰ ساله که بیماریش به اشتباه ذات الریه تشخیص داده میشه، اما به هر حال جون سالم بدر میبره و امروز سالم و سرحاله.

بر گردیم به پیش‌بینی های اسکیپ کیوب. طراح اسکیپ کیوب یک نکته‌ی دیگه رو هم خیلی خوب پیش‌بینی می کنه، که باید بپذیریم که شناخت خوبی نسبت به ترامپ و خلقیاتش داشته. و اون اینه که در طول این بیماری، با وجود اینکه سازمان غذا و دارو آمریکا، FDA، هنوز دارویی رو تأیید نکرده، ترامپ ازش دفاع می کنه و مردم و ارگانها رو تشویق به استفاده از اون دارو می کنه. این شما رو یاد خاطره ی خاصی نمی اندازه؟

 

این دقیقا تیتر اخبار Euro News در تاریخ ۲۰/۵/۲۰۲۰ هست :  << ترامپ از مصرف داروی تأیید نشده برای پیشگیری از کرونا دفاع کرد. >>

مابقی پیش‌بینی ها خیلی به ویروس مربوط نمی شه و به موارد دیگه‌ای اشاره داره که باز یکی در میون شاید درست و غلط از آب درآمده باشه. برای مثال خوب بزرکترین پیش‌بینی غلط اسکیپ کیوب مربوط به خود ابوبکر بغدادی می شه که آمریکا و ترامپ رو تهدید به عمیات تروریستی می کنه که خوب … مشترک مورد نظر دیگر در دسترس نمی باشد و به لطف همین ریاست جمهوری در حال حاضر احتمالا در اعماق جهنم در کنار همدستان و رفیق رفقاش به سر می بره. خیلی هم پس نباید بهش بد بگذره ، نه؟

پس باز این سؤال نسبتا بی ربط رو شما جواب بدید که حتا اگر جهنم باشید ، اما با دوستان و مریدان و خلاصه طرفداراتون باشید فکر می کنید چه حال و هوایی دارید؟ راضی هستین؟ دماغتون اصطلاحا چاقه یا چی؟

بگذریم. یه پیش گویی دیگه هم که درست بوده رو اشاره کنیم و تمومش کنیم که خیلی هم بازی رو براتون اسپویل نکرده باشیم. اونم شرایط تظاهرات و راهپیمایی های متعدد علیه ترامپ و دولتشه که خوب واقعا کل ۴ سال ریاست جمهوریش همین بوده. دوست طراحمون زحمت خیلی خاصی در این رابطه نکشیده. همه ی اینارو گفتیم که اول از همه باز یه بار دیگه تو گوشتون از اسم کرونا خونده باشیم و بگیم لطفا خواهشا بیشتر مراقب خودتون و اطرافیان و جامعتون باشید. به پروتوکل ها پایبند باشید و رعایتشون کنید و دوم اینکه اگه تا الان هنوز سناریوی لوس سانتوس رو تجربه نکردید، به خودتون بیاید و این بازی رو که متفاوت از هر اتاق فرار دیگریست رو تجربه کنید. سخته! خیلی سخته! ولی واقعا جذابه! کل مزه‌اش به آخر بازی، و رمز گشایی و حل پرونده‌ی تروریستیشه! برای رزرو اتاق فرار لوس سانتوس کلیک کنید.

منتظرتون هستیم. شما هم منتظر بلاگ‌های بعدی ما باشید.

 

 

 

 

استفاده از مطالب اسکیپ بلاگ تنها با ذکر منبع بلامانع است.

 

مجموعه اتاق‌های فرار اسکیپ کیوب



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اسکیپ روم , اتاق فرار تهران , کرونا , ویروس کرونا ,
:: بازدید از این مطلب : 89
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : دو شنبه 12 آبان 1399

اتاق فرار OCEAN'S SIX برگرفته از سری فیلم های OCEAN’S ELEVEN . حال و هوای سناریو مشابه با دیگر سری از فیلم های این مجموعه ، در عین هیجان حاضر در تجربه خالی از طنز نیست و آنچه همیشه مدنظرآقای اوشن و هم تیمی هایش بوده ، لذت در عین سرقت است. تصور بر این است که شما سارقینی باهوش، خوش ذوق و حرفه ای هستید. اما فراموش نکنید طرف دیگر داستان هم فردی مشابه با شماست که ابداً علاقه ای ندارد هیچ جزٍئی از کلکسیون با ارزشش کاسته شود. بخصوص اگر قرار باشد آن عضو ، الماسی۹ قیراطی به ارزش تقریبی شانزده میلیون دلار باشد. پس خوب با خود نقشه ی سرقت را یک مرتبه کامل مرور کنید و سنجیده عمل کنید. دست به مهره بازیست. دقت کنید :‌ در این تجربه مسئله بیرون آمدن از گالری شخصی آقای بیانچی نیست. شما برای ضیافت سال نو آنجا دعوت شدید و مثل هر مهمان دیگری هر زمانی که احساس کنید حوصلتون سر رفته و یا در نوشیدن زیاده روی کردید، می توانید مهمانی را ترک کنید. مسئله اینجاست با چه ارزش افزوده ای ضیافت را ترک می کنید. لطفا به دلار تبدیل کنید

برای رزور به سایت مراجعه کنید.

مچموعه اتاق فرار اسکیپ کیوب



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار تهران , بازی six ocean , اسکیپ کیوپ , اسکیپ روم ,
:: بازدید از این مطلب : 132
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : دو شنبه 30 تير 1399

خوب ، یکی از سناریوهایی که حتماً در مجموعه ی اتاق فرارهای اسکیپ کیوب پیشنهاد می شه بازی کنید و حتماً بایست با تعداد بالا ( حد اقل ۶ نفر ) تجربه اش کنید ، سناریوی BEHIND THE BARS  هست. هرچند این سناریو موضوع کلیش فرار از زندانه ، و هرچند تلاش شده تا دلهوره آور و بعضی جاها ترسناک حتی طراحی بشه ، اما ماهیت اصلیش از اونجایی شکل می گیره که شما در یک زندان نازی در برلین زندانی هستید. پس قطعاً آنچه سناریو در طراحی فضا، دکور ، داستان و معماها ازش تبعیت داره ، موضوعیت جنگ جهانی دومه.

به همین منظور ما قصد داریم تا در بلاگ های مختلف براتون از گوشه و کنارهای جنگی بگیم که برای چه کسایی که تجربه اش کردند و چه کسایی که فقط ازش خوندن و شنیدن، هنوز مثل یک کابوس باور نکردنی جلوه می کنه. خیلی خلاصه بهتون بگم ، فرض کنید دارید با دوستاتون مونوپولی بازی می کنید ، وسط بازی هرکی مدام تیز بازی در بیاره و جر بزنه ، ولی به جایی برسه که همه صبرشون سر برسه و از روی لجبازی یا عصبانیت و هرچیزی ، تمام شرطهای دوستی قبل بازی رو فراموش کنن ، بزنن زیر میز و یهو با هم گلاویز شن ! همین اندازه واقعاً پیش بینی نشده !

خوب اجازه بدید قبل از هر چیز تاریخی که به عنوان دوره ی جنگ جهانی دوم در تاریخ ثبت شده رو قید کنیم. آنچه ثبت شده اول سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ هست یعنی ۹ شهریور ۱۳۱۸ تا ۱۱ شهریور ۱۳۲۴. توی تاریخ شمسی جنگ جهانی حتی یک روز طولانی تر جلوه می کنه و مدت جنگ رو جای ۶ سال و ۱ روز ، ۶ سال و دو روز نشون می ده. ولی اگر کسی ازتون پرسید جنگ جهانی چقدر بطول انجامید تیزبازی در نیارید و همون ۶ سال و ۱ روز رو جواب بدین. بگذریم ، خیلی رو تاریخ شمسیش حساس نشید که تو همون تاریخ های میلادی ای که بهتون گفتم هم کلی جای بحث هست.

همونطور  که براتون مثال زدم ، اگر اون بازی مونوپلی رو مدنظر قرار بدید ، شما می تونید شروعش رو از بلند شدن میز و ریختن مهره ها در نظر بگیرید. یا می تونید از وقتی نشستید پای میز برای بازی درنظر بگیرید یا مثلاً از اولین کری خوندن هایی که تو بازی یا قبل بازی پیش اومده یا حتی از اولین جر زنی هایی که تو بازی رخ داده در نظر بگیرید. در واقعیت هم برای درنظر گرفتن تاریخ شروع جنگ جهانی دوم، همین اندازه و با همین منطق ها، نظرها و تاریخ های متفاوتی وجود داره.

اول سپتامبر ۱۹۳۹ که خوب تاریخ شروع حمله ی آلمان به لهستانه. زمانی که هشدار بریتانیا به آلمان نادیده گرفته شد و نهایتاً در تاریخ ۳ سپتامبر کشورهای بریتانیا، فرانسه، استرالیا و نیوزیلند رسماً با آلمان اعلام جنگ کردند و پس از گذشت چند روز اتحادیه ی آفریقای جنوبی در ۶ام و کانادا در ۱۰ سپتامبر به جمع کشورهای نام برده اضافه شدند.

 

برخی اما ایتالیا و حمله ی ایتالیا به اتیوپی در ۳ اکتبر ۱۹۳۵ رو آغازگر جنگ جهانی دوم می دونن و دسته ی سوم هم

جنگ دوم ژاپن و چین در تاریخ ۷ ژوئیه ۱۹۳۷ و یا حتی عقبتر از اون حمله ی ژاپن به منچوری در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۱ رو شروع جنگ جهانی دوم می دونن.

بیشتر مثل اینکه بر می گرده به اینکه شما بخواید چه کشوری رو از متحدین بیش از بقیه مقصر جلوه بدید. ما راستش نظرمون به گروه سوم نزدیکتره و اون رو صرفا تاریخ شروع جنگ جهانی دوم نمی دونیم که معتقدیم پایان این جنگ جهانی هم به نحوی همین روز رقم خورده.

شاید جنگ های ژاپن و چین از محوریت جنگ جهانی دوم نبود ، اما با شروع جنگ در اقیانوس آرام به بخشی از جنگ جهانی دوم پیوست و شاید در واقع این متحد آلمان، کشور ژاپن بود که موجب شد تا کشور آمریکا بی طرفی خود را کنار بگذارد یا حتی زودتر از آنچه مدنظر داشت کنار بگذارد و وارد عمل شود و شمارش معکوس شکست آلمان نازی کلید بخوره. جدا از اینکه ژاپن اون سالها با ژاپنی که امروز می شناسید خیلیییی فاصله داشته و اصلاً این اندازه گوگولی و معصوم نبوده و از قضا توهم امپراتوری جهان رو در سر داشته ، اما اولین و نزدیکترین هدفی که در سر داشت به زانو در آوردن و سلطه بر چینی ها بود. آنچه روز بروز ژاپن رو خشمگین تر از پیش می کرد ، حمایت مالی ای بود که کشورهای آمریکا ، بریتانیا و شوروی به عنوان سه ابرقدرت از چین داشتند. آمریکا در این بین از سال ۱۹۳۹  معاهدات تجاری خود با ژاپن رو قطع کرد و کمی بعد از ژوئیه ۱۹۴۰، فروش سوخت به این کشور رو هم تحریم کرد و این محدودیت ها فشار زیادی به اقتصاد ژاپن وارد کرد. در سال ۱۹۴۰ در واقع علی رقم حمله های پراکنده ای که ژاپن به چین داشت ،‌ سرانجام این نبردها به بن بست رسیده بود و ژاپن می بایست استراتژی جدیدی پیش رو می گرفت. بنابراین تصمیم گرفت تا با اشغال شمال هندوچین ، علاوه بر قطع کردن خطوط ارتباطی چین و تضعیف حریفش ، برای حمله به مستعمرات اروپایی ها هم در موقعیت بهتر و استراتژیکتری قرار بگیره . و همین حرکت موج دوم تحریم های آمریکا علیه ژاپن رو به همراه داشت. فروش آهن، فولاد و قطعات مکانیکی بلافاصله تحریم شد ! اما هرچه آلمان در اروپا بیشتر پیشروی می کرد ، ژاپن هم بیشتر برای فشار به اروپایی ها در جنوب شرق آسیا تشویق می شد، تا جایی که دولت هلند حاضر شد تا از هند شرقی هلند مقداری نفت به ژاپن بفروشد. اما این مذاکرات در باقی موارد و منابع دیگر نتیجه نداشت و ژاپن که گفتیم روحیه اش با آنچه ازش در دنیای امروزی مطلع هستید خیلی متفاوت بود ، زیر بار نرفت و برای فشار آوردن به هلند و بریتانیا به جنوب هندوچین حمله ور شد. در پاسخ به این تهدید این مرتبه ایالات متحده آمریکا ، بریتانیا و تمامی کشورهای اروپایی تمامی سرمایه های ژاپن رو توقیف کردند و تحریم همه جانبه ی نفتی علیه ژاپن رو آغاز کردند. اگر نگیم ژاپن اون موقع شبیه ایران امروز بوده ، حداقل می تونیم بگیم برخورد دنیا با ژاپن اون روزها گویا خیلی شبیه به برخورد امروز همون کشورها با ایران امروزیه. این طور نیست ؟

اولین اشتباه ژاپن در حق متحد خودش همین جا رقم می خوره ، که مجبور می شه برنامه ی تهاجمیش علیه شرق دور شوروی رو که برای بهره برداری از وضعیت جنگی در غرب برنامه ریزی شده بود به واسطه ی همین تحریم ها کنار بگذاره. علی رقم اینکه آلمان نازی در حال تدارک حمله به شوروی بود و نیروهای زیادی رو در مرز با شوروی مستقر کرده بود ،  معاهده ی عدم تعرض شوروی و ژاپن در آوریل ۱۹۴۱ بین دو کشور امضا می شه. اگر گیم برد ریسک رو بازی کرده باشید حتماً متوجه می شید که آلمان نازی حتماً چقدر این وسط حرص خورده و به خودش پیچیده ! در واقع انقدر ژاپن خیال شوروی رو راحت می کنه که در تاریخ ۵ دسامبر ۱۹۴۱ که نیروهای نازی به حومه ی موسکو رسیده بودند ، با جابجایی نیروهای تازه نفس شوروی از مرز با ژاپن به جناح دیگر، شوروی  با یک ضدحمله ی سنگین موفق به عقب راندن ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتری تمامی نیروهای آلمانی از تمامی جبهه ها می شه.

در این بین اما ژاپن پیاپی درگیر مذاکرات با آمریکا بود تا شاید بتونه هم فضای سیاسی رو بهبود ببخشه و هم جنگ با چین  رو به سرانجامی که دوست داره برسونه. اما ایالات متحده ی آمریکا مدام سر باز میزد و در همین بازه ی زمانی ، بصورت مخفیانه با دو کشور بریتانیا و هلند در طرح دفاع مشترکی در صورت تهاجم ژاپن به متصرفات هر یک از ۳ کشور شرکت داشت که در نهایت با تقویت نیروهای آمریکایی در فیلیپین ، به ژاپن اخطار داد آمریکا در مقابل هرگونه تهاجم به کشورهای همسایه واکنش نشان خواهد داد.

ژاپن که هیچ راهی در پیشبرد مذاکرات متصور نبود ، در تنگنای تحریم ها ،‌ گزینه ی فرار به جلو رو مدنظر قرارداد و در عین تدارک خود برای حمله ، آخرین پیشنهاد خود را در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۴۱ به طرف آمریکایی خود ارائه داد. به موجب این پیشنهاد ژاپن ضمانت می کرد به ازای قطع کمک های ایالات متحده به چین و همچنین اتمام تحریم نفت و دیگر تحریم ها ، نیروهای خود رو از جنوب هندوچین خارج کرده و دیگر به جنوب شرق آسیا ، مستعمرات اروپایی ها و آمریکا ، حمله نکند. پاسخ طرف آمریکایی ۶ روز بعد داده شد ؛ تخلیه ی چین و عقد پیمان عدم تخاصم با کشورهای غربی، بدون هیچ شرطی. این برای ژاپن معنیش خیلی واضح بود ، یا از تمام اهداف و برنامه هاشون در چین دست بکشن و یا منابع مورد نیازشون در مستعمرات هلند رو به زور تصاحب کنن. برای ژاپنی ها حالت اول غیر ممکن بود و از طرفی تحریم نفتی ، به خودی خود یک اعلان جنگ بود !

ژاپنی‌ها برنامه داشتن تا با تصرف سریع مستعمرات اروپایی در جنوب شرق آسیا یک خط دفاعی که تا میانه اقیانوس آرام ادامه داشت رو ایجاد کنند چراکه پس از آن ژاپنی‌ها می‌توانستند منابع مورد نیاز خودشون رو از جنوب شرقی آسیا استخراج کنند و در عین حال به راحتی در برابر نیروهای متفقین که در اقیانوس آرام پراکنده بودند دفاع کنند و در ادامه برای جلوگیری از دخالات آمریکا ، ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده رو نابود و اونها رو از فیلیپین بیرون برونند. پس دومین و بزرگترین اشتباه ژاپن در تاریخ ۷ دسامبر (۸ دسامبر به وقت آسیا ) ۱۹۴۱ با شروع جنگ اقیانوس آرام و  حمله به نیروهای بریتانیایی و آمریکایی در پرل هاربر، فیلیپین، مالایا، تایلند و هنگ کنگ آغاز شد !

حمله ای که منجر شد از طرفی ایالات متحده ، بریتانیا ، چین، استرالیا و چند کشور دیگر به طور رسمی با ژاپن اعلان جنگ کنن و از طرف دیگه ، آلمان نازی و دیگر کشورهای محور ( متحدین ) با آمریکا اعلان جنگ کنن !

 

بگذارید یک بار خیلی خلاصه بهتون بگیم دقیقا ژآپن چه اشتباهاتی کرد. و چرا این اشتباه ها به کل منجر به تغییر مسیر جنگ جهانی دوم و شکست آلمان نازی منجر شد.

آدولف هیتلر بعد از تصرف فرانسه می دونست تنها راه اینکه بریتانیا کوتاه بیاد و تسلیم شه اینه که بدونه یا دو ابرقدرت دیگه ، یعنی شوروی و آمریکا وارد جنگ نمی شن و یا اگر هم ورود کنن، در طرف دیگر جنگ پرچمدار خواهند بود. و می دونست شکست پیشین آلمان در جنگ جهانی قبلی ، یکی از دلایل بارزش جنگ در دو بازوی شرقی و غربی با اروپا و روسیه و تحلیل نیروی نظامی کشورش بوده است. به همین جهت در همان ابتدا پیش از حمله به لهستان با توافق پنهانی که در تقسیم لهستان به دو بخش شرقی و غربی بین خود و شوروی کسب کرده بود، در تاریخ ۲۳ اوت ۱۹۳۹ با شوروی پیمان عدم تعرض امضا کرد. حتی در نوامبر ۱۹۴۰ مذاکراتی بین شوروی و آلمان نازی جهت پیوستن شوروی به پیمان سه جانبه شکل گرفته بود و شوروی هم استقبال کرده بود. اما به دلیل امتیازاتی که شوروی از فنلاند ، بلغارستان ،  ترکیه و ژاپن در نظرداشت و  از نظر آدولف هیتلر زیاده خواهی تلقی می شد ، روابط سیاسی و همکاری اقتصادی دو کشور تیره و تار شد و این دقیقاً زمانی بود که شوروی به ژاپن ومعاهده ی عدم تعرض بین دو کشور روی آورد.

این از اولین ابرقدرت که چراغ سبز رو ژاپن در واقع در آوریل ۱۹۴۱ روشن کرد و بریتانیا نهایتاً در کمتر از دو ماه ، در ژوئیه ی همان سال با دشمن دیرینه ی خود، شوروی، اتحاد نظامی بریتانیا و شوروی علیه آلمان را شکل داد.

 

دومین ابر قدرت رو هم که رسماً ژاپن پا روی دمش گذاشت و بی جهت و خارج از برنامه ، وقتی ازش توقع می رفت به شرق دور شوروی حمله ور شه، برعکس به موقعیت نیروهای آمریکایی هجوم برد و ایالات متحده رو رسماً وارد این جنگ کرد !

 

آدم یه متحد مثل ژاپن داشته باشه ، می تونه خیالش راحت باشه که در واقع احتیاجی به دشمن نداره. و به همین جهت جدا از هر آنچه مورخین در تاریخ آغاز و پایان جنگ جهانی دوم  مطرح می کنند، ما اینجا معتقدیم که جنگ جهانی دوم از همون روز جنگ دوم چین و ژاپن در ۷ ژوئیه ی ۱۹۳۷ شروع شد و راستش همونجا تموم شد !!! ژآپن یک تنه تکلیف کل جنگ رو روشن کرد . دستش درد نکنه. یعنی واضحتر بگیم ، اون بازی مونوپلی که زدید زیر میز و دعوا و درگیری شد رو یادتونه ؟ شما از همون موقع که زنگ زدید به هوشنگ و هوشنگ رو برای بازی دعوت کردید ! همه چی همونجا شروع شده و همونجا تموم شده !

 

ما حتماً براتون در بلاگ های بعدی بیشتر از گوشه و کنار جنگ جهانی دوم خواهیم گفت و امیدواریم که شما هم از خوندن این مطالب لذت ببرید.

پس فراموش نکنید، اگر به این دوره ی تاریک از تاریخ بشریت علاقه دارید و دنبال هیجان و اتاق فرار دلهوره آور یا حتی ترسناک هستید، حتما اتاق فرار BEHIND THE BARS  از مجموعه اتاق های فرار اسکیپ کیوب رو تجربه کنید. برای اونهایی که اطلاعات بیشتری از جنگ جهانی دوم دارن، کلی ایستر اگ تو این بازیمون داریم.

پس منتظرتون هستیم.



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار تهران , اتاق فرار توچال , اتاق فرار هیجانی , اتاق فرار behind the bars ,
:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : سه شنبه 24 تير 1399

اینکه ما در مجموعه اتاق فرار اسکیپ کیوب اتاق فراری با سوژه ی بازسازی از گیم پلی استیشن P.T.  ساخته ی کوجیما داشته باشیم و یک بلاگ به معرفی این بازی و این بازی ساز نپردازیم، غیر ممکنه ! و اتفاقاً همین حالا وقتشه.

 

اجازه بدید از خالق اثر ، کوجیما شروع کنیم. هیدئو کوجیما ، متولد ۲۴ اوت ۱۹۶۳ یعنی می شه گفت اول شهریور ماه سال ۱۳۴۲ در توکیو ، ژاپن در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود ... ؟ نه ما از خانواده اش دیگه جدی خبری نداریم. اونچه از خانواده ی کوجیما می دونیم اینه که کم تو ژاپن مهاجرت نکردن و از وقتی که هیدئو حداقل بدنیا اومده ،  ۲ مرتبه ، از توکیو به شیراساکی در مرتبه ی اول و در مرتبه ی دوم از شیراساکی به کاوانیشی مهاجرت داشتند.

 

این آقای هیدئوی جوان ، از همون اول مغزش خوب کار می کرده ! و از همون اول هم می دونسته تقریباً جاش کجاست. کلاً به سینما و تصویرگری علاقه داشته و شاید چون به خودش باور نداشته اول تو سرش بوده که بازیگر شه . کمی که بزرگتر می شه و افکار مریضش ( ما اینجا از لفظ مریض بودن افکارش به نیت تمجید و استثنایی بودنش استفاده کردیم ) با دایره ی لغت بیشتری مواجه می شه ، تصمیم می گیره بنویسه ! اون داستان های کوتاهش رو برای مجلات ژاپنی ارسال می کرده و مثل دوران بلوغ هر هنرمند نابغه ی دیگه ای ، نوشته های این دوستمون هم به چشم مجله ها نمیاد و هرگز چاپ نمی شه ! البته الآن می گن دلیلش این بوده که اون مجله ها دنبال داستان های ۱۰۰ صفحه ای بودن و داستانهای هیدئو کوجیما اصولاً سه برابر حجم داشته، ولی شما به ما بگید این آخه دلیل می شه ؟!

 

خلاصه بریم جلوتر ، قسمت بعدی از زندگی کوجیما خیلی شبیه خودش نیست و فکر کنم به اصرار خانواده در دانشگاه دوره ی اقتصاد رو شروع می کنه. هرچند در همین مدت به نحوی خودش رو با فعالیت های فیلم سازی هم سرگرم می کنه. اما هرچه جلوتر می ریم ، این جاش رو دیگه باید از دوستان و هم دانشکده ای هایش  بپرسیم که چطور هیدئو بار دیگه به علایقش فرمون می ده و از فیلم سازی و کارگردانی که آخرین هدفش بوده، در سال چهارم دانشگاه به یکباره دست از تحصیل اقتصاد می کشه و نه فقط خانواده که دوستانش رو هم شگفت زده می کنه !

 

هیدئو کوجیما در سن ۲۳ سالگی وارد شرکت بازی سازی کونامی می شه و پروژه ی متال گیر استارت می خوره. می خوام بگم قبل از اینکه کوجیما برای خودش کوجیما بشه ، اینکه ۲۳ سالگیت رو با کونامی شروع کنی، آرزوی خیلی از ما بازی دوست ها می تونه باشه . درسته ؟ فقط یک سال زمان می بره و متال گیر در سال ۱۹۸۷ در ژاپن و اروپا عرضه می شه و کلییییی سر و صدا می کنه. و خیلی جای سؤال برای سازنده هاش نمی گذاره و بدون وقفه در سال ۱۹۹۰ و ۱۹۹۸ ، سری های دوم و سوم متال گیر با پسوند سالید اسنیک و سالید عرضه ی بازار و این مرتبه روی کنسول پلی استیشن اجرا می شه ! و بوووممم !!! کوجیما به هدفش می رسه و دیگه تبدیل به یک چهره ی مشهور بین المللی در این صنعت می شه !

ازونجایی که این دوستمون صرفاً یک هنرمند عشق هنر و چل و دیدونه نبوده ، و تحصیلات دانشگاهی در زمینه ی اقتصاد داشته ، برخلاف خیلی از هنرمندای دیگه حواسش به جیبش هم بوده و خیلی سریع شرکت کوجیما پروداکشنز رو به عنوان تابعه ای از کمپانی کونامی ثبت می کنه و به بازی می آره.

همکاری این شرکت با کونامی تا سال ۲۰۱۵ ادامه داشت و آخرین کار مشترکی که عرضه شد کماکان از سری بازی های متال گیر بود که سی و یکمین سری از بازی های این مجموعه در سیستم عامل های مختلف محسوب می شد و اسمش بود متال گیر ۵ : فانتوم پین.

اما ! اما این وسط یک کار نصفه نیمه ی دیگه ای هم بود که هرچند این جدایی باعث شد کار شهید شه به نحوی و هیچ وقت نه تنها نسخه ی نهایی بازی عرضه نشد ، که حتی دموی بازی هم از فروشگاه پلی استیشن حذف شد !  و این بازی چیزی نیست جز بازی P.T.  از سری بازی های سایلنت هیل کونامی.مجموعه ای که به خودی خود یکی از سری بازی های مشهور کمپانی کونامی بود و این مرتبه با حضور کوجیما در بخش کارگردانی و طراحی می تونست به یکی از مادگارترین بازیهای طول تاریخ این صنعت تبدیل شه ! باور کنید اغراقی در کار نیست ! کافیه شما با دموی این بازی که در ۱۲ اوت ۲۰۱۴ عرضه شد و فقط ۳۰ دقیقه زمان داشت آشنا باشید. خیلی ها جرأت بازی کردنش رودر شب یا  تنهایی نداشتن  و حتی باور کنید خود بنده ! بازی رو در حالت بی صدا و MUTE   نهایتاً تونسته ام تموم کنم. 

 

 

 

این بازی که قطعاً مثل مابقی سری های بازیش در ژانر ترس و وحشته ، با کارگردانی کوجیما جداً از جلوه های ترس نمی گیم جدید اما ویژه ای برخورداره که شاید صرفاً ترکیب دقیق و زمان شناسی عالی در طراحی بازی موجب می شه تا این اندازه ترس بر شما غلبه کنه.

 داستان ازونجایی که ماهیت بازی یک دمو قرار بوده باشه خیلی واضح مطرح نمی شه و خیلی سر و ته خاصی نداره. شما وارد یک خونه ای می شید با یک پلان عجیب و غریب و از طریق آنچه از صدای رادیو پخش می شه صرفاً متوجه می شید که یک مرد در این خونه مرتکب قتل همسرش و دو فرزندش شده. و به دو مورد قتل مشابه دیگر هم در سطح شهر اشاره می شه ( اینجا همونجاییه که ما ایده ی اتاق فرار MY NAME IS SIDNEY رو برای سناریوی ترسناک دوممون ایده گرفتیم که در عین حال که داستان به داستان اتاق فرار DEAD END متصل و مرتبطه ، ترتیب در بازی مطرح نباشه و پیش شرط و پیش نیازی برای تجربه ی هر یک از بازی ها وجود نداشته باشه ). در این بازی بر خلاف دیگر سری بازی های سایلنت هیل ، تصویر بصورت اول شخص نمایش داده می شه و  کاراکتر شما از هیچ ابزار و توانایی خاصی برخوردار نیست و همین مواجه شدن شما با هر اتفاق ماورا طبیعتی رو بخصوص اگر روح خصمانه ی لیزا باشه ، سخت تر و ترسناکتر می کنه.

جالبه بدونید در طراحی ظاهر کاراکتر لیزا ، کوجیما از دو شخصیت Yurei  و Ubume فرهنگ سنتی ژاپنی استفاده کرده و بهتون پیشنهاد می کنم اگر می خواید بیشتر خودتون رو بترسونید حتماً این دو اسم رو گوگل کنید و یا راجع بهشون بخونید و یا به دیدن نقاشی ها و تصویرها اکتفا کنید ! چرا یه ملیت یه همچین شخصیت های ترسناکی باید تو فرهنگ کهنش داشته باشه آخه ؟!!! واقعا چرا ؟!

بگذریم. شما صرفا در بازی حرکت می کنید و در تصویر می تونید زوم کنید که با انجام یک سری مشاهدات صرفاً در بازی پیش می روید و هربار که از زیر زمین خانه خارج می شوید، دوباره خودتون رو در سردر ورودی خونه می بینید.

شبها یکی پس از دیگری سپری می شوند تا در نهایت در اصلی منزل باز می شه و شما بالاخره هر ساختمان خارج و  به خیابان راه پیدا می کنید. اینجاست که دموی کات سین و تریلر بازی نمایش داده می شه ، و دو چیز توجه شما رو بخودش جلب می کنه ، اسم بازی سایلنت هیل و البته نقش آفرینی نورمن ریدس در بازی ! اومدم بگم حیف ! که این بازی نسخه ی کاملش عرضه نشد که ما از بازی نورمن ریدس لذت ببریم که خوب، کوجیما بعد از جداییش از کونامی و ساخت بازی Death Stranding  با کمپانی خودش ، این جای خالی رو پر کرد و می تونید حسابی با نورمن ، نقش آفرینیش و شکلک هایی که تو آینه اتون در میاره خودتون رو راضی کنید.

 

خیلی بیشتر از این حرفها می شه از کوجیما ، سایلنت هیل ، دث استرندینگ و دیگر اسمها و موضوعاتی که در این بلاگ مطرح شد براتون بگیم ، اما باشه برای بلاگ های بعدی شاید.

در آخر،  آنچه در اتاق فرار DEAD END  از مجموعه ی اسکیپ کیوب طراحی شده ، عیناً طراحی و بازسازی همین بازیP.T.  با المان های حتی الامکان یکسان و روایت داستانی کاملاً برابر است. پس خیلی دنبال داستان روشنی نباشید ، دنبال چرا ها نباشید و صرفاً انچه کوجیما برای مخاطبینش در مانیتور کونسول های بازیشون طراحی کرده رو ، اینبار در واقعیت لمس کنید و تجربه کنید. 

منتظرتون هستیم !



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرارتهران , اتاق فرار ترسناک , بازی dead end , اسیکپ کیوب ,
:: بازدید از این مطلب : 90
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : سه شنبه 17 تير 1399

سریالی که ازش صحبت می شه اسمش هست HOMELAND  ، شاید معنی این واژه به تنهایی زادگاه یا وطن باشه ، اما در واقع این سریال بیشتر به مجموعه ی امنیتی کشور و HOMELAND SECURITY  کشور آمریکا مرتبط می شه و کل داستان هر ۸ فصل سریال در رابطه با سیستم CIA  و اعضای این گروهه. هر فصل یک پرونده ی امنیتی در کشور و یا روابط بین الملل کشور رو دنبال می کنه و حتی الامکان در هر فصل، قبل از اینکه پرونده ی جدیدی باز شه ، قبلی تکلیفش معلوم می شه.

چیزی که در این سریال بسیار جذابه ، اینه که در عین حال که سازنده تلاش داره اعضای CIA  رو افرادی بقول خودمون شهیدپرور نمایش بده ، از طرفی خواسته یا ناخواسته در هر فصل آنچه بارزتر از هر چیزی نمایش داده می شه ، سیاست های خارجی پلید و خودخواهانه ایست که دولت های مختلف آمریکا پیش گرفتن و دلیل اول و آخر هر دردسر داخلی و بین المللی ، خود سیاست های آمریکا تلقی می شه.

چیز جالب دیگه ای که برای ما ایرانی ها بخصوص می تونه بیشتر به چشم بیاد ، تصویری است که سریال از سفارت های آمریکا در کشورهای مختلف نمایش می ده. از انگلیس بگیرید تا عراق. آنچه واقعا به تصویر خود سریال از سفارت خانه ها می بینید به هر چیزی شبیه هست جز سفارت خونه. پر از اتاق های مانیتورینگ و جاسوسی و مملو از نیروهای CIA . واضحتر بهتون بگم ، شما به واقع با لانه های جاسوسی جورواجور آمریکا در اقصی نقاط دنیا روبرو می شید و کمی این لفظ رو که نظام ایران مدام از اون استفاده می کنه ، با تصویر روشنتری می پذیرید.

در این سریال یک بازیگر ایرانی هم حضور داره به اسم نازنین بنیادی که اتفاقاً نقش یک ایرانی مهاجر رو بازی می کنه که نهایتاً به سیستم جاسوسی CIA  پیوسته. او هنوز در لحظاتی از سریال خودش رو وابسته و پایبند به کشورش می دونه و دلیل مهاجرتش رو صرفاً حجاب اجباری اعلام می کنه. خیلی کوتاه اشاره کنیم که اگر از بازی این بازیگر خوشتون اومده، حتما سریال Counterpart  رو ببینید . اونجا خیلی پررنگ تر ایفای نقش می کنه.

خلاصه که این سریال HOMELAND  سریال باحالیه و از اون جایی که نصف سیاست های خارجی آمریکا ، درگیری هاش با ایرانه ، مدام با زاویه دید های مختلف دوستامون با ایران و ایرانی ها روبرو می شید و برای ما ایرانی ها سریال شاید بامزه تر جلوه کنه. اینکه می تونید در عین تماشای سریال قضاوت هم بکنید که کجاش رو درست می گن یا کجاش رو اغراق می کنن.

 

حالا چرا از این سریال براتون گفتیم. چون اگر این سریال رو دیده باشید ، و از قضا اتاق فرار LOS SANTOS  مجموعه اسکیپ کیوب رو هم تجربه کرده باشید ، با بسیاری المان های مشابه روبرو می شید. برای مثال اولین چیزی که به چشمتون میاد ، شخصیت سارجنت نیکولاس برادی و خانواده خواهد بود و هر چه. در داستان ما جلوتر می رید ، المان های آشناتری می بینید.

بله ! ما در ساخت سناریوی LOS SANTOS  ، جدا از اسمی که از بازی مشهور GTA  برداشتیم ( بعداً حتما ازش براتون می گیم ) ، محتوای سناریو ، حال و هواش رو و مهره هاش رو از سریال HOMELAND  ایده گرفتیم. برای مثال به این فک کردیم که فصل ۹ این سریال با وجود گلهایی که ترامپ کاشته ، می تونه کاملاً به حفظ امنیت شخصی رئیس جمهوری برگرده و شاید انتخابات دور دوم برای ترامپ، بازه ی زمانی مناسبی باشه. اما مطمئن باشید فکر اینجا رو کردیم که اگر شرکت کننده قبلا سریال رو دیده باشه ، با یک نگاه نتونه برآورد کنه نیکولاس برادی شخصیت مثبت داستانه یا منفی ( می بینید که همون اندازه دقت داریم که اگر سریال رو ندیدید و این بلاگ رو مطالعه می کنید، چیزی براتون اسپویل نشه. ). پس اینکه این سریال رو تماشا کرده باشید یا نکرده باشید ، به هیچ شکل بطور مستقیم در حل پرونده ی LOS SANTOS بکارتون نخواهد اومد. شاید صرفاً به باز بودن دیدتون کمک کنه.همین.

 

خیلی کوتاه اشاره کنیم که این داستان از اتاق فرار مجموعه ی اسکیپ کیوب به دور دوم انتخابات ترامپ اشاره داره و اینکه گروه تروریستی داعش قصد داره حرکتی انتقام جویانه نسبت به شخص ترامپ در کشور آمریکا رو انجام بده. آنچه پوستر این سناریو هم بازگو می کنه دقیقا و نه بیشتر گویای همین مسأله است. اسکیپ کیوب کلی عضو داره. و هر عضو اعتقاد و نظر سیاسی و غیر سیاسی خودش رو داره که هیچ کدوم هم قصد ندارن دیدگاه های خودشون رو در اسکیپ کیوب و خطاب به شما مشتری های عزیز ابراز کنن. نگم براتون که ما سر این پوستر چقدر داستان داشتیم که ترامپ خوب است یا بد. آمریکا خوب است یا بد.

بگذریم ! پس اگر تا الآن هنوز اتاق فرار LOS SANTOS  از اسکیپ کیوب رو بازی نکردید ، عجله کنید ! یک تیم خوب و مسلط و درست درمون ببندید که از الآن بهتون بگم خیلییییی سخته ! و اگر هم پیشاپیش بازی کردین، حتما نظرتون رو در رابطه با تجربه تون از بازی یا حتی سریال HOMELAND  اینجا با ما به اشتراک بگذارید.

 

 

منبع: مرکز اتاق فرار اسکیپ کیوب



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , اتاق فرار تهران , اسکیپ روم , اسکیپ کیوب , بازی los santos ,
:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : شنبه 7 تير 1399

ما امروز می خوایم یک شخصیت مطرح در یکی از بازی هامون رو بهتون معرفی کنیم ! آقای هولمز !

اشتباه نکنید ! این هولمز با اون هولمزی که شما می شناسید خیلییییی فاصله داره ! شاید تا اندازه ای آدم باهوشی هم بوده باشه اما کاملا در مسیری مخالف از آقای شرلوک هولمز هوشش رو استفاده کرده !

 

کسی که ما داریم ازش صحبت می کنیم اسم کاملش هست جیمز ایگال هولمز ، متولد ۱۳ دسامبر ۱۹۸۷ ، که در واقع می شه ۲۲ آذر ۱۳۶۶ . اون در حال حاضر ۳۲ سالشه و نزدیک به ۸ ساله که در زندان به سر می بره و مابقی عمرش رو هم قراره همونجا بگذرونه. شک دارید ؟ پس لازمه بدونید حکمی که براش صادر شده ، شامل ۱۲ مرتبه حبس ابد و ۳۳۱۸ سال حبس اضافه بدون شانس بخششه. یعنی راحتتون کنم ، امام زمان و عیسی مسیح هم بیان و برن و دوباره بیان ، این دوستمون هنوز همونجاست.  اما چرا ؟!

 

این آقا تا قبل ازینکه این حکم براش صادر شه ، هیچ سابقه ی کیفری ای نداشته و تنها خلافی که مرتکب شده بوده ، سرعت غیر مجاز در اکتبر سال ۲۰۱۱ بوده که بنده خدا جریمه اش رو هم داده بوده. اما چیزی که سرنوشت جیمز رو رقم می زنه ، حماقتیه که در شب ۲۰ ژوئیه ی ۲۰۱۲ مرتکب می شه ! جو سری فیلم های DC   و شخصیت جوکر می گیرتش و در شب اکران فیلم Dark Knight Rises   همه ی اون کسایی که از قضا مثل خودش عشق داستان های DC  و فیلم های کریستوفر نولان بودن و برای شب اول اکران فیلم به سینمای شهرشون در آورورا ( دنور) ، ایالت  کلرادو آمریکا رفته بودن رو به گلوله می بنده !

جیمز سعی می کنه هنر رو چاشنی کارش کنه ، پس اول با دو تا گاز اشک آور کار رو شروع می کنه و بعد با شلیک ۷۶ گلوله ۱۲ نفر رو می کشه و ۷۰ نفر رو زخمی می کنه ! خیلی جاها یه تیر و دو نشون زده ! در این حد که ۳ تا از گلوله هاش دیواره ی سالن سینما رو سوراخ کرده و ۳ نفر دیگه رو که در سالن کناری مشغول تماشای همین فیلم بودن رو زخمی می کنه ! سالن کناری واقعا آدمای خوش شانسی بودن !!! حتی همین ۳ نفرشون !

جیمز با خودش ۳ تا اسلحه گرم داشته ! جدا از گازهای اشکاور و سلاح های سردی که داشته ، ۶ گلوله با شات گان می زنه ، ۶۵ تا با تفنگ نیمه اتوماتیکش می زنه و ۵ تای آخر رو هم با کلت کالیبر ۴۰ ! معلومه به بازی های کامپیوتری مسلط بوده و وقتش رو با ریلود کردن نمی کشته ! تفنگ رو سریع عوض می کرده !

حالا سؤالی که براتون پیش میاد حتما اینه که چجوری اینارو با خودش برده تو ؟!!! با یک شلوار ۶ جیب !!! همین ! باورتون نمی شه ؟ که این سایز اسلحه ها و ماسک توش جا شه ؟ تابلو نمی شه آخه ؟ خوب گویا نمی شه ! توی بازی اتاق فرارMOVIE NIGHT از همین مجموعه ی اسکیپ کیوب که به بازسازی شب سانحه پرداخته ، در ابتدای بازی می تونید از تلویزیون سالن که تصویر دوربین های مداربسته ی لابی سینما رو نشون می دن ، جیمز جوون ۲۴ ساله رو ببینید که با یک شلوار گشاد ۶ جیب وارد می شه ، بلیطش رو نشون می ده و دوباره از کادر دوربین خارج می شه ! اگر شما تو لباس و شلوارش چیز تابلو یا مشکوکی دیدید، به ما هم نشون بدید !

 

خلاصه بهتون بگم که به هیچ کس رحم نمی کنه و سالن رو با خون یکی می کنه و به اعتقاد خودش انتقام کوچیکی از جوکر رو می گیره و خیلی ریلکس از در پشتی سینما خارج می شه و خوشبختانه در حین سوار شدن کنار ماشینش دستگیر می شه ! البته مقاومتی هم نمی کنه. جالبه بدونید پیشاپیش توی آپارتمانش کلی تله های انفجاری کار گذاشته بوده و یه جورایی منتظر دستگیر شدن و تفتیش منزلش بوده .

 

پیامد این داستان هم در دنیای سینما جالب و بامزه است ! بعد از سانحه ی تیر اندازی شب سینمای آورورا در فیلم Dark Knight Rises ، اکران فیلم Gangster Squad  که همزمان با فیلم بتمن بوده نزدیک به یکسال به تعویق می افته و در سال ۲۰۱۳ اکران می شه. چرا ؟! چون توی فیلم صحنه ای هست که بازیگر یه مشت بیننده رو به رگبار می بنده. و امکان داره باز باعث شه بیننده های فیلم بتمن جونشون به خظر بیافته. هرچند هر دو فیلم توزیع کننده اش وارنر برادرز بوده. اما بی انصافیه ! 

 

این هارو ولش کنید. هرچی گفتیم از قبل بود. امروز این دوست ۳۲ ساله ی ما در چه حاله ؟ این آقا در حال حاضر به یک چهره برای جوکر تبدیل شده ، و اتفاقا خیلی شبیه به جوکر داره حبسش رو می گذرونه. تا شاید یه روزی کسی چه می دونه ، یکی جای بتمن هم اومد و خودش باعث و بانی فرار کردن این آقای هولمز شد. جالبترش اینکه این داستان به شخصیت جوکر خلاصه نمی شه و خیلیییییی ها دارن سر و دست میشکنن که جای هارلی کویین رو بگیرن !!! این آقای هولمز کلی طرفدار داره و کلی نامه های عاشقت شوم که اکثرش رو یه مشت دختر خول و چل با توهم هارلی کویین شامل می شن ! این دوستان گویا برای اینکه بیشتر به چشم جیمز جوون تنها و معذب بیان ، براش از خودشون عکس هم می فرستن که این عکسها همشون توی سلول جیمز به دیوار نصب شدن.

 

و اما در آخر نتیجه گیری ! سری ۳ گانه ی بتمن ساخت کریستوفر نولان رو حتما ببینید. پیش ما در اتاق فرار اسکیپ کیوب ، حتما سناریوی Movie Night رو تجربه کنید. بعد بشینید فیلم جوکر رو هم به کارگردانی تاد فیلیپس ببینید. و با خودتون یکبار مرور کنید.

اگر شخصیت جوکر در فیلم نولان همچین خروجی وحشتناکی داشته ، حتما این فیلم و این شخصیت جوکر در فیلم تاد هم تأثیر کمتری نخواهد داشت. پس دوستانه می گیم فیلم بعدی از سری فیلم های بتمن کمپانی وارنر. برادرز رو حتما از خونه ببینید ! ریلکس و مطمٍئن .

 

 

 

منبع: مرکز اتاق فرار اسکیپ کیوب

 



:: برچسب‌ها: اتاق فرار , بازی اتاق فرار , بازی movie night , movie night , اسکیپ کیوب ,
:: بازدید از این مطلب : 84
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : یک شنبه 1 تير 1399
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentAvator->
<-CommentAuthor-> در تاریخ : <-CommentDate-> - - گفته است :
<-CommentContent->

<-CommentPage->

(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');